درباره وبلاگ


سلام دوستان من ابوالفضل هستم امیدوارم از وبلاگم خوشتون بیاد
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 5
بازدید هفته : 6
بازدید ماه : 420
بازدید کل : 15202
تعداد مطالب : 103
تعداد نظرات : 17
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


باران اشک ها
عکس و شعرهای عاشقانه





مرده شور آن چشمانت را ببرند


که از این همه آبی دریا 

فقط لکه های نفتش را پذیرا شده است...

مرده شور آن نگاه هایت را ببرند 

که از این همه شوری دریا

تنها نگاه معصومانه پرندگان را بر خویش گرفته است

آخ که من پشت پلک هایت چقدر منتظر میماندم

تا باز لحظه ایی در نگاهت بنشینم

من در پی نگاه تو میدویدم و تو از من دریغ میکردی

مرده شور خجالت نگاهت را ببرند

که من محو نگاهت می شدم

بی اختیار ،با تمام وجود

مرده شور آن همه ناز که از طبعت به ارث برده ایی انگار

برای دل من تصویری زیبا تر از خنده های شکلاتی تو نبود

رنگ زیبای ساحل در وجودت پیداست


کاش در سکوت بین ما لرزشی میشد


کاش فاصله نگاه مان به بازدم نفس هایمان میرسید

به جایی به نزدیکترین جای این گره

مرده شور خودت را ببرند

با این که می دانی دلم برایت تنگ می شود...

با این که می دانی دوستت دارم...

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری هفتم www.pichak.net كليك كنيد



جمعه 24 آذر 1391برچسب:, :: 14:26 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی

 

چه عاشقانه است قدم زدن زیر باران غم تنهایی

 

چه عاشقانه است شکفتن گلهای اقاقیا

چه عاشقانه است قدم زدن در سر زمین عشق

 

و من

 

چه عاشقانه زیستن را دوست دارم
عاشقانه لا لایی گفتن را دوست دارم
عاشقانه سرودن را دوست دارم
عاشقانه نوشتن را دوست دارم
عاشقانه اشک ریختن را

...دفتر عاشقانه ی من پر از کلمات زیبا در نثار

بهترین و عاشقانه ترین کسانم

...و من

 

عاشقانه می گریم

 

...عاشقانه می خندم

...
عاشقانه می نویسم...

و در سکوت تنهایی عاشقانه می میرم...



جمعه 24 آذر 1391برچسب:, :: 14:23 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی

دستانم گرمی دستانت را می خواهد پس دستانم را به تو می دهم


قلبم تپش قلبت را می خواهد پس قلبم را به تو می دهم

چشمانم نگاه زیبایت را می خواهد پس نگاهم از آن توست

عشقم تمامی لحظات تو را می خواهد و برای با تو بودن دلتنگی می کند

دل من همانند آسمان ابری از دوری تو ابری است

درخشش چشمانم همانند خورشید درخشان انتظار چشمانت را می کشند

پس بدان اگر پروانه سوختن شمع را فراموش کند من هرگز فراموشت نخواهم کرد


"عاشقانه دوستت خواهم داشت"

 

 

 

funscrape.com




جمعه 24 آذر 1391برچسب:, :: 14:13 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی

عشق من ...

 

عشق من , بيا برگرد تنهايي خيلي سخته

نه نميشه  

عشق من , دوسِت دارم من بي تو خيلي سخته

نه نميشه  

نمي تونم بي تو باشم شدم سرگشته و حيروون

بدون مجنون قسم اسيرم گوشه زندون  

عشق من ... 

عشق من , بيا برگرد من بي تو خيلي سخته

نه نميشه  

عشق من , دوسِت دارم تنهايي خيلي سخته

نه نميشه

 

عشق من ....

عشق من ....

عشق من ....

 

همه حرفات پراز خالي  , تو پيچوندن چه باحالي

تو بال عاشقي داري , منو تنها نمي زاري

كي بوده كه دزديده قلبت و از تو جريان

چيزي بگو ...؟

كي بوده كه قاپيده عشقم رو از كنارم

چيزي بگو ...؟

نمون بازي نمون باسم نبيجونم نخندونم

خيل كردي كه من خوابم , نمي بينم و نمي دونم

عشششق مممممممممممن ...

 

  عشق من , بيا برگرد من بي تو خيلي سخته

نه نميشه  

عشق من , دوسِت دارم تنهايي خيلي سخته

نه نميشه 

كي بوده كه دزديده قلبت و از تو جريان

چيزي بگو ...؟

كي بوده كه قاپيده عشقم رو از كنارم

چيزي بگو ...؟

من هميشه با تو هستم ...

 



پنج شنبه 23 آذر 1391برچسب:, :: 19:54 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی

  دنیام اینجوری شده که همش یاد تو باشم شب و روز

اما تو نیستی که بگی برو به پای من نسوز

نمی تونم حس کنم نیستش کنارم

اخرش تو بی کسی هام می دونم که کم میارم

غم  و غصه دلم این روزا زیاد شده

حال من خراب شده

دیدن چشمای تو رویام شده

دلم برات تنگ شدو دلم براش تنگ شده

برای اونی که دلش دیگه از سنگ شده

نه تو فالشم یه بار

نه تو خوابشم یه بار

دلم برای اونی که دوسش دارم تنگ شده

 

 



چهار شنبه 22 آذر 1391برچسب:, :: 23:11 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی


برو و پشت سرت را هم نگاه نکن ، از تو بیزارم ، بهانه هایت را برایم تکرار نکن

              حرفی نزن ، بی خیال ، اصلا مقصر منم ، هر چه تو بگویی ، بی وفا منم!
         نگو میروی تا من خوشبخت باشم ، نگو میروی تا من از دست تو راحت باشم…
      نگو که لایقم نیستی و میروی ، نگو برای آرامش من از زندگی ام میروی….این بهانه ها تکراریست ، هر چه دوست داری بگو ، خیالی نیست….
     راحت حرف دلت را بزن و بگو عاشقت نیستم ، بگو دلت با من نیست و دیگر نیستم!
      راحت بگو که از همان روزاول هم عاشقم نبودی ، بگو که دوستم نداشتی و تنها با قلب من نبودی
               برو که دیگر هیچ دلخوشی به تو ندارم ، از تو بدم می آید و هیچ احساسی به تو ندارم
سهم تو، بی وفایی مثل خودت است که با حرفهایش خامت کند، در قلب بی وفایش گرفتارت کند ، تا بفهمی چه دردی دارد دلشکستن!
                     برو، به جای اینکه مرحمی برای زخم کهنه ام باشی ،درد مرا تازه تر میکنی !
      حیف قلب من نیست که تو در آن باشی ،تمام غمهای دنیا در دلم باشد
بهتر از آن است که تو مال من باشی….

      حیف چشمهای من نیست که بی وفایی مثل تو را ببینند ، تو لایقم نیستی ،

 فکرنکن از غمرفتنت میمیرم!

    برو و پشت سرت را هم نگاه نکن ، برو و دیگر اسم مرا صدا نکن
     بگذار در حال خودم باشم ، بگذار با تنهایی تنها باشم …



یک شنبه 19 آذر 1391برچسب:, :: 21:49 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی


تنها شانه هایت را برای آرامشم می خواهم            


عکس های غمگین از لحظات تنهایی

http://sara-77.persiangig.com/image/0982fb2f2cfa.jpg

[تصویر:  122858732439.jpg]




18 آذر 1391برچسب:, :: 21:43 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی

 جملات عاشقانه, متن های زیبا

 

کاش بودی و میفهمیدی وقت دلتنگی یک آه چه وزنی دارد!

لطفاهی نپرس دلتنگی چه معنی دارد؟!

دلتنگی معنی ندارد... درد دارد...

 

متن های زیبا, جملات کوتاه عاشقانه

 

این روزها من

خدای سکوت شده ام

خفقان گرفته ام تا

آرامش اهالی دنیا

خط خطی نشود...

اینجا زمین است

اینجا زمین است رسم آدمهایش عجیب است

اینجا گم که میشوی

بجای اینکه دنبالت بگردنن

فراموشت میکندد.........

 

متن های زیبا, جملات کوتاه عاشقانه

 

 جملات عاشقانه, متن های زیبا

 

دلتنگی چه حس بدی است....

تنهایی چه حس بدی است

کاش...

پاره ای ابر میشدم

دلم مهربانی می بارید

کاش نگاهم شرار نور میشد

اشتی میدادش

و

که دوست داشتن چه کلام کاملی است

و

من...

چقدر دلم تنگ دوست داشتن است!

 

متن های زیبا, جملات کوتاه عاشقانه

 

میان ماندن و نماندن

فاصله تنها یک حرف ساده بود

از قول من

به باران بی امان بگو :

دل اگر دل باشد ،

آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد

متن های زیبا, جملات کوتاه عاشقانه


بی تو بودن را معنا می کنم با تنهایی و آسمان گرفته

آسمان پر باران چشم هایم

بی تو بودن را معنا می کنم با شمع , با سوزش ناگریز شمعی بی پروانه

بی تو بودن را چگونه میتوان تفسیر کرد

وقتی که بی تو بودن خیلی دشوار است ؟



18 آذر 1391برچسب:, :: 21:43 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی

تقديم به تنها ستاره ي قلبم 

 

متن زیبا و عاشقانه, عاشقانه

 

چقدر قلبت زیباست ( متن عاشقانه )

روزهای زندگی ام گرم میگذرد با تو ،به گرمای لحظه هایی که تو در آغوشمی
با تو گرم هستم و نمیسوزد عشقمان، ای خورشید خاموش نشدنی
همچو یک رود که آرام میگذرد،عشق ما نیز آرام میگذرد و تویی سرچشمه زلال این دل
ساعت عشق مان تمام لحظه های زندگیست ،ثانیه هایی که پر از عطر و بوی عاشقیست
ای جان من ،مهربانی و محبتهایت،وفاداری و عشق این روزهایت،امیدی است برای خوشبختی فردایت
میدانم همیشه همینگونه که هستی خواهی ماند،مثل یک گل به پاکی چشمهایت،به وسعت دنیای بی همتایت
هوای تو را میخواهم در این حال دلتنگی،امواجی از یاد تو را میخواهم در دریای خاطره های به یادماندنی
همنفسمی، ای که با تو یک نفس عاشقم
همزبانمی، ای که با تو یک صدا برایت احساسات عاشقانه ام را میگویم
حرفی نمانده جز سکوت بین من و چشمانت، که در این سکوت میتوان یک دنیا عشق را خواند
چه با شوق میخوانم چشمانت را و چه عاشقانه گرفته ایم دستهای هم را
گفتی دستهایم گرم است، گفتم عزیزم این چشمهای تو است که مرا به آتش کشیده است
همه ی دنیا فریاد عشق ما را شنیده است،هنوز هم نگاهم به نگاهت دوخته است،
چقدر قلبت زیباست...
چه بی انتهاست قصر عشق تو و من چه خوشبختم از اینکه اینجا هستم ، در کنار تو
تویی که برایم از همه چیز بالاتری و از همه کس عزیزتر
میخوانمت تا دلم آرام بماند

 

متن زیبا و عاشقانه, عاشقانه


هر چه باشی دوست دارم ( متن عاشقانه )

من این شب زنده داری را دوست دارم
من این پریشانی را دوست دارم
بغض آسمان دلتنگی را دوست دارم
گذشت و دلم عاشق شد ، بیشتر گذشت و دلم دیوانه ات شد من این دیوانگی را دوست دارم
چه بگویم از دلم ، چه بگویم از این روزها ، هر چه بگویم ، این تکرار لحظه های با تو بودن را دوست دارم
بی قرارم ، ساختم با دوری ات ، نشستم به انتظار آمدنت ، من این انتظارها و بی قراریها را دوست دارم
چونکه تو را دارم ، چون به عشق تو بی قرارم، به عشق تو اینجا مثل یک پرنده ی گرفتارم
به عشق تو نشسته ام در برابر غروب ، این غروب را با تمام تلخی هایش دوست دارم
من این نامهربانی هایت را دوست دارم ، هر چه سرد باشی با دلم، من این سرمای وجودت را نیز دوست دارم
من این بی محبتی هایت را دوست دارم ، هر چه عذابم دهی ، من آزار و اذیتهایت را دوست دارم
هر چه با دلم بازی کنی ، من این بازی را دوست دارم
مرا در به در کوچه پس کوچه های دلت کردی ، من این در به دری را دوست دارم
مرا نترسان از رفتنت ، مرا نرجان از شکستنت ، بهانه هم بگیری برایم ، بهانه هایت را دوست دارم
من این اشکهایی که میریزد از چشمانم را دوست دارم ، آن نگاه های سردت را دوست دارم
بی خیالی هایت را دوست دارم ، اینکه نمیایی به دیدارم هم بماند،غرورت را نیز دوست دارم....
تو یک سو باشی و تمام غمهای دنیا هم همان سو، من تو را با تمام غمهایت دوست دارم....
هر چه بگویی دوست دارم ، هر چه باشی دوست دارم ، مرا دوست نداشته باشی ، من دوستت دارم
من این ابر بی باران را دوست دارم ، من این کویر خشک و بی جان را دوست دارم، این شاخه خشکیده و بی گل را دوست دارم ، من اینجا و آنجا همه جا را با تو دوست دارم....
من این شب زنده داری را دوست دارم
اگر با تو بودن خطا است و من گناهکار ،من گناه کردن را با تو دوست دارم...
بی مهری هایت به حساب دلم ، اشکهایم را که در می آوری نیز به حساب چشمانم من این حساب اشتباه را دوست دارم....

 

متن زیبا و عاشقانه, عاشقانه

 

در پناه آغوشت ( متن عاشقانه )

آرام باش ،ما تا همیشه مال همیم ، همیشه عاشق و یار همیم
آرام باش عشق من ، تو تا ابد در قلبمی ، تو همه ی وجودمی
بیا در آغوشم ، جایی که همیشه آرزویش را داشتی ، جایی که برایت سرچشمه آرامش است
آغوشم را باز کرده ام برایت ، تشنه ام برای بوسیدن لبهایت
بگذار لبهایت را بر روی لبانم ، حرفی نمیزنم تا سکوت باشد بین من و تو و قلب مهربانت
خیره به چشمان تو ، پلک نمیزنم تا لحظه ای از دست نرود تصویر نگاه زیبای تو
دستم درون دستهایت ، یک لحظه رها نمیشود تا نرود حتی یک ذره از گرمای دستان لطیف تو
محکم فشرده ام تو را در آغوشم ، آرزو میکنم لحظه مرگم همینجا باشد ، همین آغوش مهربانت
چه گرمایی دارد تنت عشق من ، رها نمیکنم تو را تا همیشه باشی در کنار قلب من
قلب تو میتپد و قلب من با تپشهای قلبت شاد است ، هر تپشش فریاد عشق و پر از نیاز است
آرامم ، میدانم اینک کجا هستم ، همانجایی که همیشه آرزویش را داشتم ،همانجایی که انتظارش را میکشیدم و هر زمان خوابش را میدیدم آن خواب برایم یک رویای شیرین بود....
در آغوش عشق ، بی خیال همه چیز ، نه میدانم زمان چگونه میگذرد و نه میدانم در چه حالی ام
تنها میدانم حالم از این بهتر نمیشود ، دنیای من از این عاشقانه تر نمیشود
گرمای هوس نیست این آتش خاموش نشدنی آغوش پاکت
عشق است که اینک من و تو را به این حال و روز انداخته ، عشق است که اینک ما را به عالمی دیگر برده ، عشق است که من و تو را نمیتواند از هم جدا کند هیچگاه
خیلی آرامم ، از اینکه در آغوشمی خوشحالم


متن زیبا و عاشقانه, عاشقانه


اعتراف عاشقانه ( متن عاشقانه )

بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم برایت تنگ شده
فکر نکن بی وفا هستم ، دلم از سنگ نشده...
اعتراف میکنم اینک در حسرت روزهای شیرین با تو بودنم
باور نمیکنم اینک بی توام
کاش میشد دوباره بیایی و یک لحظه دستهایم را بگیری
کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای مرا ببینی
تا دوباره به چشمهایت خیره شوم ، تا بر همه غم و غصه های بی تو بودن چیره شوم...
کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای نگاهت کنم ، با چشمهایم نازت کنم
در حسرت چشمهایت هستم ،چشمهایی که همیشه با دیدنش دنیایم عاشقانه میشد
بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم هوایت را کرده
در حسرت گرمی دستهایت ، تا کی باید خیره شوم به عکسهایت ، هنوز هم عاشقم ، عاشق آن بهانه هایت...
کاش بودی و به بهانه هایت نیز راضی بودم ، کاش بودی و من دیگر از سردی نگاهت شاکی نبودم
هر چه خواستم از تو بگذرم از همه چیز گذشتم جز تو ، هر چه خواستم فراموشت کنم همه را فراموش کردم جز تو ، هر چه خواستم به خودم بگویم هیچگاه ندیدم تو را ، چشمهایم را بستم و باز هم دیدم تو را ، هر چه خواستم دلم را آرام کنم ، آرام نشد دلم و بیشتر بهانه تو را گرفت ، هر چه خواستم بگویم بی خیال ، بی خیالت نشدم و به خیالت تا جایی که فکرش هم نمی کنی رفتم...
میخواستم با تنهایی کنار بیایم ، دلم با تنهایی کنار نیامد ، میخواستم دلم را راضی کنم ، یاد تو باز هم به سراغم آمد ، میخواستم از این دنیا دل بکنم ، دلم با من راه نیامد ...
بگذار اعتراف کنم که دلم در چه حالیست ، بدجور از نبودنت شاکیست ، هر جا هستی برگرد که اصلا حالم خوب نیست...



18 آذر 1391برچسب:, :: 21:43 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی

متن های زیبا و عاشقانه

 

ديدی غزلی سرود؟
عاشق شده بود.
انگار خودش نبود
عاشق شده بود.
افتاد.شکست . زير باران پوسيد
آدم که نکشته بود .
عاشق شده بود

 

عاشقانه

 

براي عشق تمنا كن ولي خار نشو. براي عشق قبول كن ولي غرورتت را از دست نده . براي عشق گريه كن ولي به كسي نگو. براي عشق مثل شمع بسوز ولي نگذار پروانه ببينه. براي عشق پيمان ببند ولي پيمان نشكن . براي عشق جون خودتو بده ولي جون كسي رو نگير . براي عشق وصال كن ولي فرار نكن . براي عشق زندگي كن ولي عاشقونه زندگي كن . براي عشق بمير ولي كسي رو نكش . براي عشق خودت باش ولي خوب باش

 

عاشقانه

 

هنگامي كه دري از خوشبختي به روي ما بسته ميشود ، دري ديگر باز مي شود ولي ما اغلب چنان به دربسته چشم مي دوزيم كه درهاي باز را نمي بينيم

 

عاشقانه


فراموش مکن تا باران نباشد رنگين کمان نيست تا تلخي نباشد شيريني نيست و گاهي همين دشواري هاست که از ما انساني نيرومند تر و شايسته تر مي سازد خواهي ديد ، آ ري خورشيد بار ديگر درخشيدن آغاز مي کند

 

عاشقانه

 

يك بار خواب ديدن تو... به تمام عمر مي‌ارزد پس نگو... نگو که روياي دور از دسترس، خوش نيست... قبول ندارم گرچه به ظاهر جسم خسته است، ولي دل دريايست... تاب و توانش بيش از اينهاست. دوستت دارم و تاوان آن هرچه باشد

 

عاشقانه


براش بنويس دوستت دارم آخه مي دوني آدما گاهي اوقات خيلي زود حرفاشونو از ياد مي برن ولي يه نوشته , به اين سادگيا پاک شدني نيست . گرچه پاره کردن يک کاغذ از شکستن يک قلب هم ساده تره ولي تو بنويس .. تو ... بنويس

 

عاشقانه

 

تو را هيچگاه نمي توانم از زندگي ام پاک کنم چون تو پاک هستي مي توانم تو را خط خطي کنم که آن وقت در زندان خط هايم براي هميشه ماندگار ميشوي و وقتي که نيستي بي رنگي روزهايم را با مداد رنگي هاي يادت رنگ مي زنم



18 آذر 1391برچسب:, :: 21:43 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی