درباره وبلاگ


سلام دوستان من ابوالفضل هستم امیدوارم از وبلاگم خوشتون بیاد
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 8
بازدید ماه : 422
بازدید کل : 15204
تعداد مطالب : 103
تعداد نظرات : 17
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


باران اشک ها
عکس و شعرهای عاشقانه




بـــــارونِ آسمــــــونِ خدا شروع به باریــــــــدن کرد

رفتـــــــــــم و زیر بــــــــارون ایــــــــستادم و

روکردم بــــه آســــــمون؛قطرات بارون

با چه عشــــقی خودشــــــــونو

میرســــــوندن به زمیــــــــن

اینـــقدر عجله داشتن

که وقـــــتـــی

میخوردن

به

صـــــــــــــورتم دردی عجیـــــــــــــــب رو صورتـــــــــــــــــــم

مینشـــــــست به نشـــــانه ی اعتــــــــراض قطره ها

که چرا مانــــــع از رسیدنشـــــــــون به زمیــــن

میشــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم!!!

دســـــتامو سمـــــــــت خدا دراز

کردمو گفتــــــــــــــــــــــــم :

خدایــــــــــا !!

عجــــــب دل سرشار از مهــــــــــــــــــری داری

کـــــــــه حتـــــــــــتی دل ایـــــــــن آســـــون

رو هم عاشــــــق آفریدی با اینکه میدونی

آســـــــــمون زمینــــــــشو هیچوقت از

نزدیـــــــــک نمیتونه ببینه

دم آســــــــمونت گرم که

تا اینحـــــــــد پایبنــــــــــــــد عشقشـــــــــــه

A





5 دی 1391برچسب:, :: 20:28 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی

خداوندا


از بچگی به من آموختندهمه را دوست بدار


حال که بزرگ شده ام


وکسی را دوست می دارم

می گویند:

فراموشش کن

(دکتر شریعتی)

.......

....

...

.
ღ وقتی... ღ

وقتی که دیگر نبود

من به بودنش نیاز مند شدم

وقتی که دیگر رفت

من به انتظار آمدنش نشستم

وقتی که دیگر نمی خواست مرا دوست بدارد

من او را دوست داشتم

وقتی که دیگر تمام کرد

من  شروع کردم

وقتی او تمام شد

من آغاز شدم

و چه سخت است

تنها متولد شدن

مثل تنها زندگی کردن است

مثل تنها مردن؟


امروز معلم عشقم گفت:دو خط موازی هیچ گاه بهم نمیرسند مگر اینکه یکی از انها خود را بشکند
گفتم من که خود را شکستم چرا به او نرسیدم؟

لبخند تلخی زدو گفت :شاید اوهم به سوی خط دیگری شکسته باشد



هر لحظه بهانه تو را میگیرم

هر ثانیه با نبودنت درگیرم

حتی تو اگر به خاطرم تب نکنی

من یکطرفه برای تو میمیرم…


کـاش مـی فـهـمیـدی

قـهـر میـکنم

تـا دسـتـمو مـحـکمتر بگیـری و بـلـنـدتـر بـگـی

بـمون...

نـه ایـنـکـه شـونـه بـالا بــنـدازی و آروم بـگـى

هـر طور راحـتـى!!


دلم با عشق تو عاشق ترین شد
تمام لحظه هایم بهترین شد
ولی بی مهریت كار دلم ساخت
دل تنهای من تنها ترین شد...


  

     هزار بار تنــگ ميشود....ميشــکند...ميســوزد...ميمــيرد...

با مرور ِ خاطراتت تنــگ ميشود...

با ديدن ِ اسمت ميشــکند....

با شنيدن ِ يک لحظه صدايت ميســوزد...

و با ياد آوري ِ اينکه تو ديگر مال ِ من نيستي ميمــيرد...

و هنوز هم براي ِ تـــو ميتــــپد...

عجب موجود ِ سخـــت جاني ست دل...!

دلم فیلم بلنــــــــد می خواهد …


یک واقعیت عاشقانه


پر از سکانس های با تو بودن و یک دکمه ی تکرار …


 

http://www.roozeshadi.com/wp-content/uploads/2012/05/aks-ehsasi-56.jpg

گاهی دلم می خواهد خودم را بغل کنم!

ببرم بخوابانمش!


لحاف را بکشم رویش!


دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم!

حتی برایش لالایی بخوانم،

وسط گریه هایش بگویم:

غصه نخور خودم جان!

درست می شود!درست می شود!

اگر هم نشد به جهنم...

تمام می شود...

بالاخره تمام می شود...!!!



نميخوام بگم که قدر يه دنيا دوستت دارم...


چون دنيا يه روز تموم ميشه...

 
نميخوام بگم که مثل گلی...

 
چون گل هم يه روز پژمرده ميشه...

 
نميخوام بگم که سياهی چشمات مثل شبهای پر ستاره اس...

 
چون شب هم بالاخره تموم ميشه...

 
نميخوام بگم که مثل اب پاک و زلالی...

 
چون اب که هميشه پاک نميمونه...

 
نميخوام بگم که دوستت دارم...

 
چون منکه اصلا دوستت ندارم...

 
بلکه من عاشقتم

شکلک های شباهنگ



گــریان شده دلـــــم….

همچـــون دختـــرکـــی لجبـاز…

پا به زمین می کـــوبد…

تــــو را میـــخواهد…

فقط  “تــــــــــــــــــو”  را…






5 دی 1391برچسب:, :: 20:28 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی

فقط تو

یکنفر در همین نزدیکی ها

چیزی به وسعت

یک زندگی برایت جا گذاشته است

خیالت راحت باشد

آرام چشمانت را ببند

یکنفر برای همه نگرانی هایت بیدار است

یکنفر از همه زیبایی های دنیا

تنها تو را باور دارد.....



۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرشباهنگ Shabahang's Pictures ۩۞۩





5 دی 1391برچسب:, :: 20:28 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی

FriEND (دوست) 

BoyfriEND (دوست پسر) 

GirlfriEND (دوست دختر) 

BestFriEND (بهترین دوست) 


همگی با کلمه END (خاتمه) بهمراه هستند. 


اما سه حرف آخر FamILY (خانواده) ILY و مخفف “I Love You” است. 


و جالب است بدانید که: 


FAMILY= Father And Mother I Love You





5 دی 1391برچسب:, :: 20:28 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی

فـقــطـ برایــــــ عشـ ـ ـ ـ♥ ـ ـ ـقمღ♥ღ

اگه یه روز همه فراموشت کردن من با توام،

اگه همه بهت بد کردن من با توام،

ولی اگه همه دوستت داشتن...

شرمنده!!!!!!!من با اونام!

فونت زيبا ساز&فونت زيبا ساز


مهمان ناخوانده ی قلبم…

 

بمان… تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

 

بمان، که ماندنت را سخت دوست دارم…

 

من و بودنت...

حالا حالا ها باهم کار داریم...

تا لحظه ای ک ابر همراه باران است...

من به بودنت محتاجم مهربانم...





5 دی 1391برچسب:, :: 20:28 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی

 


دستانم گرمی دستانت را می خواهد پس دستانم را به تو میدهم

 قلبم تپش قلبت را می خواهد پس قلبم را به تو میدهم


 چشمانم نگاه زیبایت را می خواهد پس نگاهم از آن توست

 عشقم تمامی لحظات تو را می خواهند وبرای با تو بودن دلتنگی میکنند


 دل من همانند آسمان ابری از دوری تو ابری است


 درخشش چشمانم همانند خورشید درخشان انتظار چشمانت را می کشند


 پس بدان اگر پروانه سوختن شمع را فراموش کند من هرگزفراموشت نخواهم کرد.

 عاشـــــــقـــــــــانـــــــه دوســــــتت خواهــــــــــم داشـــــــــــت

 

زنهــا هــــرگز نمیگویند
تو را دوست دارم
ولی وقتــــی از تو پرسیدند
مرا دوست داری
بدان که درون آنها جــــــای گـــــرفته ای.....!






5 دی 1391برچسب:, :: 20:28 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی

دستای تو

ای که بی تو خودمو تک و تنها می‌بینم
هر جا که پا میذارم تو رو اونجا می‌بینم

یادمه چشمای تو پر درد و غصه بود
قصه‌ی غربت تو قد صد تا قصه بود

یاد تو هر جا که هستم با منه
داره عمر منو آتیش میزنه

تو برام خورشید بودی توی این دنیای سرد
گونه‌های خیسمو دستای تو پاک می‌کرد

حالا اون دستا کجاس اون دوتا دستای خوب
چرا بیصدا شده لب قصه‌های خوب

من کهباور ندارم اون همه خاطره مرد
عاشق آسمونا پشت یک پنجره مرد

آسمون سنگی شده خدا انگار خوابیده
انگار از اون بالاها گریه هامو ندیده

یادتو هرجا که هستم با منه
داره عمر منو آتیش میزنه


دستای تو

از تو دلگیرم

دلم میخواد ببینمت بازم بخندی تو نگام
آخه فقط تو میدونی از زنده بودن چی میخوام

دلم بهم میگفت تورو میشه یه جور دیگه خواست
آخه فقط قلب توئه که با من اینقدر سر به راست

از تو دلگیرم که نیستی کنارم .. من دارم می‌میرم تو کجایی من باز بی قرارم
میدونی جز تو کسی رو ندارم .. باورم نمیشه اینقدر آسون رفتی از کنارم


نگاه محمدرضا هدایتی قلب دلتنگی تنهایی




5 دی 1391برچسب:, :: 20:28 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی

دیگه باورم شده ندارمت

این سکوت و این هوا و این اتاق .. شب به شب به خاطرم میاردت
توی این خونه هنوزم یه نفر ..  نمیخواد باور کنه نداردت 

نمیخواد باور کنه تو این اتاق .. دیگه ما با هم نفس نمیکشیم
زیر لب یه عمر میگه با خودش .. ما که از همدیگه دست نمیکشیم 

به هوای روز برگشتن تو  .. سر هر راهی نشونه میکشه
با تمام جاده های رو زمین .. رد پاتو سمت خونه میکشه 

من دارم هر روزمو بدون تو .. با تب یه خاطره سر میکنم
با خودم به جای تو حرف میزنم .. خودمو جای تو باور میکنم 

توی این خونه به غیر از تو کسی .. دلشو با من یکی نمیکنه
من یه دیوونم که جز خیال تو .. کسی با من زندگی نمیکنه 

تو سکوت بی هوای این اتاق .. شب به شب به خاطرم میارمت
خودمم باور نمیکنم ولی .. دیگه باورم شده ندارمت

دیگه باورم شده ندارمت

روزهای بی تو


امروز هم گذشت یه روز دیگه از روزهایبی تو بودن

هنوز از این روزهای وحشتناک باقی مونده …

تنهای تنها میون این همه آدم سخته.

دلم میگیره وقتی بهش فکر میکنم

وقتی نگاه می کنم وتا فرسنگها کسی را پشت و پناهم نمی بینم

خسته شدم از این همه لبخند زورکی از این همه بهونه الکی

ای کاش یه ذره فقط یه ذره شهامت داشتم اونوقت واسه پنهون کردن بغض تو  گلوم

سرفه نمی کردم ونمی گفتم مثل اینکه سرما خوردم

اونوقت دیگه بهونه اشکام رفتن پشه تو چشمم نبود

خسته ام از جواب دادن های دروغکی از اینکه به دروغ بخندمو اعلام رضایت بکنم تا کسی نفهمه روزگارم عالیه برای سوختن برای نابودی

من به اینا کار ندارم دلم واسه تو تنگ شده .


چشماتو ندیدم

می‌دونم دلت خیلی از من پُره .. می‌دونم چه زجری داری می‌کشی 
همه زنـدگیت‌و به هم ریختم و .. عزیزم تو حق داری دلخور بشی 

من‌و با تموم بدی‌هام ببخش .. که هر لحظه از عاشقی دم زدم 
تو خواستی بمونی، بسوزی به پام .. منِ لعنتی زیر حرفم زدم 

چشاتو ندیدم، ازت دل بریدم 
دارم بی تو دنیامو از دست میدم 

پُر از بغض و دردی، چقدرگریه کردی 
می‌ترسم که هیچ وقت دیگه برنگردی 

نمی دونم اصلاً چرا بیخودی .. من از اون همه عاشقی رد شدم 
یه عمری برای تو جون دادم و .. فقط تو یه لحظه با تو بد شدم 

همون لحظه دنیام‌و وارونه کرد .. یه حسی چشام‌و روعشق تو بست 
دلم از دل عاشقت دل بُرید … دلت از همین دل بریدن شکست


چشماتو ندیدم




5 دی 1391برچسب:, :: 20:28 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی


کاش می دونستی
هروقت بهت می گم تنهام بذار
دقیقا باید پیشم بمونی و بغلم کنی ...!!!



بـــــــرگـــــرد . . .

ایـــن دل هــــرچــــی تـــنـــگ بشـــــه . . .

جـــــای خــــودت تـــنـــگ تـــــر مـــیـــشــــه هـــااااااا . . . . . . !



شب که می رسد به خودم وعده می دهم

که فردا صبح حتما به تو خواهم گفت.

صبح که فرا می رسد و نمی توانم بگویم،

رسیدن شب را بهانه می کنم.

وباز شب می رسد و صبحی دیگر....

ومن هیچ وقت نمی توانم حقیقت را بگویم.

بگذار میان شب و روز باقی بماند؛

دوستت دارم

منو ببخش که بهت خیانت کردم


 

منو ببخش غريبه

يه آشنا نبودم

چله نشستم اما

ازت جدا نبودم

يه کلبه ساختم از عشق

موج اومد و خراب کرد

تموم نقشه هامو

اومد نقش بر آب کرد

دوستت دارم اگر چه

فاصله ها زيادن

نقطه چيناي ممتد

تو رو به من ندادن

رو خاک غم نشسته

کسي که رفته بر باد

اون عاشق قديمي

تو رو نبرده از ياد

طلسم دستاي ما

شکسته مي شد اي کاش


می دونی دلتنگی یعنی چی ... !؟
دلتنگی یعنی اینکه :

بشینی به خاطراتت باهاش فکر کنی ؛

اونوقت یه لبخند بیاد رو لبت ،

ولی چند لحظه بعد ....

شروع اشکهای لعنتی ...





5 دی 1391برچسب:, :: 20:28 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی

http://media.afsaran.ir/sijMx7_535.jpg
جایی هست که ...

کم میاری ، ...

از اومدنا، رفتنا، شکستنا ...

جایی که فقط می خوای یکی باشه

بمونه، نره، واسه همیشه کنارت باشه ...
.
.
.

من الان اونجام !!!
.
.
.

تو کجایی ؟ ... !
خدایا
دلم بدجور گریه میخواد. قسم خورده بودم دیگه واسه هیچ کس گریه نکنم ولی بغض دیگه داره خفم میکنه

آخه چرا من خدا؟؟ منکه کاری نکردم.

خدایا بیا پیشم خیلی تنهام به هیچکس نمیتونم اعتماد کنم . هیچکی منو درک نمی کنه ،کسی که عاشقش بودم رو حالا می خوان ازم بگیرنش
خستم خدا . از آدمات خستم 
شِـکـْلـَکْ هآے خـآنــــومے



اولین باری که عاشقت شدم یادته ؟ من یه کرم سیب بودم و تو یه کرم ابریشم . من به تو قول دادم دیگه هیچوقت سیب نخورم و تو هم قول دادی دور خودت پیله نزنی . ولی نمی دونم چی شد که من طاقت نیاوردم و فقط یه خورده سیب خوردم . تو هم از غصه دور خودت پیله بستی ... حالا دومین باره که عاشقت شدم ، ولی حالا من هنوز یه کرم سیبم و تو یه پروانه خوشگل ، تو پر زدی و رفتی و من موندم و سیبایی که جایی برای خورده شدنشون نمونده . از هر چی سیبه منتنفرم ...


 

من تو رو دوست نداشتم٬دوست داشتن رو تو به من هدیه دادی٬این تو بودی که مهر خودت رو به دلم بخشیدی٬تو بودی که رسم وفا داری رو به من یاد دادی منم همه حرفای تو رو با جون و دل خریدم پشیمونم نیستم چون تو بزرگترین هدیه رو به من دادی٬منو لایق دونستی که دوستت داشته باشم ولی حالاحس میکنم من لیاقت تو رو ندارم و ما نمی تونم با هم بمونیم باید از هم جدا بشیم.

من دوستت دارم و تا زمانی هم که نفس تو سینه دارم یادت رو توی قلبم زنده نگه میدارم٬تو هم  این همه خودت رو عذاب نده برو دنبال زندگیت٬ تو هم منو مثل همه تنها بذار٬برو که دیگه من لایق دوست داشتن تو نیستم.... دوست دارم تو عالَم دخترانه ی خودم باشم ،من تنهایی رو بیشتر دوست دارم ...

 

خداحافظ




 



5 دی 1391برچسب:, :: 20:28 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی


مرده شور آن چشمانت را ببرند


که از این همه آبی دریا 

فقط لکه های نفتش را پذیرا شده است...

مرده شور آن نگاه هایت را ببرند 

که از این همه شوری دریا

تنها نگاه معصومانه پرندگان را بر خویش گرفته است

آخ که من پشت پلک هایت چقدر منتظر میماندم

تا باز لحظه ایی در نگاهت بنشینم

من در پی نگاه تو میدویدم و تو از من دریغ میکردی

مرده شور خجالت نگاهت را ببرند

که من محو نگاهت می شدم

بی اختیار ،با تمام وجود

مرده شور آن همه ناز که از طبعت به ارث برده ایی انگار

برای دل من تصویری زیبا تر از خنده های شکلاتی تو نبود

رنگ زیبای ساحل در وجودت پیداست


کاش در سکوت بین ما لرزشی میشد


کاش فاصله نگاه مان به بازدم نفس هایمان میرسید

به جایی به نزدیکترین جای این گره

مرده شور خودت را ببرند

با این که می دانی دلم برایت تنگ می شود...

با این که می دانی دوستت دارم...

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری هفتم www.pichak.net كليك كنيد



جمعه 24 آذر 1391برچسب:, :: 14:26 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی

 

چه عاشقانه است قدم زدن زیر باران غم تنهایی

 

چه عاشقانه است شکفتن گلهای اقاقیا

چه عاشقانه است قدم زدن در سر زمین عشق

 

و من

 

چه عاشقانه زیستن را دوست دارم
عاشقانه لا لایی گفتن را دوست دارم
عاشقانه سرودن را دوست دارم
عاشقانه نوشتن را دوست دارم
عاشقانه اشک ریختن را

...دفتر عاشقانه ی من پر از کلمات زیبا در نثار

بهترین و عاشقانه ترین کسانم

...و من

 

عاشقانه می گریم

 

...عاشقانه می خندم

...
عاشقانه می نویسم...

و در سکوت تنهایی عاشقانه می میرم...



جمعه 24 آذر 1391برچسب:, :: 14:23 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی

دستانم گرمی دستانت را می خواهد پس دستانم را به تو می دهم


قلبم تپش قلبت را می خواهد پس قلبم را به تو می دهم

چشمانم نگاه زیبایت را می خواهد پس نگاهم از آن توست

عشقم تمامی لحظات تو را می خواهد و برای با تو بودن دلتنگی می کند

دل من همانند آسمان ابری از دوری تو ابری است

درخشش چشمانم همانند خورشید درخشان انتظار چشمانت را می کشند

پس بدان اگر پروانه سوختن شمع را فراموش کند من هرگز فراموشت نخواهم کرد


"عاشقانه دوستت خواهم داشت"

 

 

 

funscrape.com




جمعه 24 آذر 1391برچسب:, :: 14:13 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی

عشق من ...

 

عشق من , بيا برگرد تنهايي خيلي سخته

نه نميشه  

عشق من , دوسِت دارم من بي تو خيلي سخته

نه نميشه  

نمي تونم بي تو باشم شدم سرگشته و حيروون

بدون مجنون قسم اسيرم گوشه زندون  

عشق من ... 

عشق من , بيا برگرد من بي تو خيلي سخته

نه نميشه  

عشق من , دوسِت دارم تنهايي خيلي سخته

نه نميشه

 

عشق من ....

عشق من ....

عشق من ....

 

همه حرفات پراز خالي  , تو پيچوندن چه باحالي

تو بال عاشقي داري , منو تنها نمي زاري

كي بوده كه دزديده قلبت و از تو جريان

چيزي بگو ...؟

كي بوده كه قاپيده عشقم رو از كنارم

چيزي بگو ...؟

نمون بازي نمون باسم نبيجونم نخندونم

خيل كردي كه من خوابم , نمي بينم و نمي دونم

عشششق مممممممممممن ...

 

  عشق من , بيا برگرد من بي تو خيلي سخته

نه نميشه  

عشق من , دوسِت دارم تنهايي خيلي سخته

نه نميشه 

كي بوده كه دزديده قلبت و از تو جريان

چيزي بگو ...؟

كي بوده كه قاپيده عشقم رو از كنارم

چيزي بگو ...؟

من هميشه با تو هستم ...

 



پنج شنبه 23 آذر 1391برچسب:, :: 19:54 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی

  دنیام اینجوری شده که همش یاد تو باشم شب و روز

اما تو نیستی که بگی برو به پای من نسوز

نمی تونم حس کنم نیستش کنارم

اخرش تو بی کسی هام می دونم که کم میارم

غم  و غصه دلم این روزا زیاد شده

حال من خراب شده

دیدن چشمای تو رویام شده

دلم برات تنگ شدو دلم براش تنگ شده

برای اونی که دلش دیگه از سنگ شده

نه تو فالشم یه بار

نه تو خوابشم یه بار

دلم برای اونی که دوسش دارم تنگ شده

 

 



چهار شنبه 22 آذر 1391برچسب:, :: 23:11 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی


برو و پشت سرت را هم نگاه نکن ، از تو بیزارم ، بهانه هایت را برایم تکرار نکن

              حرفی نزن ، بی خیال ، اصلا مقصر منم ، هر چه تو بگویی ، بی وفا منم!
         نگو میروی تا من خوشبخت باشم ، نگو میروی تا من از دست تو راحت باشم…
      نگو که لایقم نیستی و میروی ، نگو برای آرامش من از زندگی ام میروی….این بهانه ها تکراریست ، هر چه دوست داری بگو ، خیالی نیست….
     راحت حرف دلت را بزن و بگو عاشقت نیستم ، بگو دلت با من نیست و دیگر نیستم!
      راحت بگو که از همان روزاول هم عاشقم نبودی ، بگو که دوستم نداشتی و تنها با قلب من نبودی
               برو که دیگر هیچ دلخوشی به تو ندارم ، از تو بدم می آید و هیچ احساسی به تو ندارم
سهم تو، بی وفایی مثل خودت است که با حرفهایش خامت کند، در قلب بی وفایش گرفتارت کند ، تا بفهمی چه دردی دارد دلشکستن!
                     برو، به جای اینکه مرحمی برای زخم کهنه ام باشی ،درد مرا تازه تر میکنی !
      حیف قلب من نیست که تو در آن باشی ،تمام غمهای دنیا در دلم باشد
بهتر از آن است که تو مال من باشی….

      حیف چشمهای من نیست که بی وفایی مثل تو را ببینند ، تو لایقم نیستی ،

 فکرنکن از غمرفتنت میمیرم!

    برو و پشت سرت را هم نگاه نکن ، برو و دیگر اسم مرا صدا نکن
     بگذار در حال خودم باشم ، بگذار با تنهایی تنها باشم …



یک شنبه 19 آذر 1391برچسب:, :: 21:49 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی


دلـــــــم تــــــنــــــگ شـــــــــده

 

برای عکس هایی که پاره کردم و سوزانـدمشان...

برای دفتر خاطراتم که مدتهاست دیگر چیزی در آن نمی نویسم...

حـتـی برای آدمهای حسودی که دورو برم می چرخیدند و خـیـلـی دیـــرشناختمشان...!

برای بـی خـیـالــی و آرامشی که مدتهاست که دیگر ندارمش...

خنده هایی که دارم فراموششان می کنم...

و برای خودم که حالا دیگـر خیلی عوض شده ام!

                                                     

                                                             راستی...؟؟؟؟


می دونی وقتی خدا داشت بدرقه ام می کرد بهم چی گفت !؟

جایی که می ری مردمی داره که می شکننت..

نکنه غصه بخوری ، تو تنها نیستی..

تو کوله بارت عشق می ذارم که بگذری، قلب می ذارم که جا بدی...

اشک می دم که همراهیت کنه و مرگ که بدونی بر می گردی پیش خودم...



18 آذر 1391برچسب:, :: 21:43 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی
      یکی را دوست میدارم ولی افسوس او هرگز نمی داند،نگاهش میکنم شاید

 

      بخواند از نگاه من که او را دوست میدارم ولی افسوس او هرگز نگاهم را

 

      نمی خواند ،به برگ گل نوشتم من که او را دوست میدارم ولی افسوس

 

   او گل را به زلف کودکی آویخت ،صبا را دیدم و گفتم صبا دستم به

 

                              دامانت   بگو از من به دلدارم تو را من دوست میدارم ولی افسوس ز ابر تیره

 

                              برقی  جست و روی ماه تابان را بپوشانید،من به خاکسترنشینی عادت دیرینه

 

                              دارم سینه مالامال دور اما دلی بی کینه دارم پاکبازم من ولی  آرزوی عشق

 

                              بازی،مثل هر جنبنده ای من هم دلی در سینه دارم.



18 آذر 1391برچسب:, :: 21:43 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی

 گرفته دلم ، کجایی که آرامم کنی ، کجایی که این غم یخ زده را در دلم آب کنی

گرفته دلم ، کجایی که به درد دلهایم گوش کنی ، کجایی که مرا با بوسه هایت گرم کنی...

نیستی و من در حسرت این لحظه ها نشسته ام ، نیستی و من بیشتر از همیشه خسته ام

 در لا به لای برگهای زندگی ، نیست برگی که از تو ننوشته باشم ، 

   نیست روزی که از تو نگفته باشم

 امروز آمد و از تو گفتم ،نبودی و اشک از چشمانم ریخت و در همان گوشه نشستم ،

  دلم خالی نشد و گرفته دلم ، کجایی که دلم به سراغت بیاید گلم؟

نیستی و حتی سراغی از دلم نمیگیری ، یک روز نباشم که تو مثل من نمیمیری....

 نمیبینی چشمهایم را ، نمیمانی تا دلم را ، به نقطه خوشبختی برسانی ،

مرا به جایی آرام بکشانی تا خیالم راحت باشد از اینکه همیشه تو را خواهم داشت

نمیخواهی دلم را ، نمیدانی راز درونم را ، نمیگذاری تا مثل گذشته دلم تنها به تو خوش باشد ،



یادته یه روز بهت گفتم دوست دارم ،میمونم تا ابد من باهات

یادمه گرفتی دستامو آروم تو گوشم گفتی منم میمونم همیشه به پات

 
چقدر دستاتو کم دارم



18 آذر 1391برچسب:, :: 21:43 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی
                             زیباترین عاشقانه ها

هر وقت خواستی بدونی کسی دوستت داره تو چشماش زول بزن تا عشق رو تو چشماش ببینی اگه نگات کرد عاشقته . اگه خجالت کشید بدون برات میمیره . اگه سرشو انداخت پایین و یه لحظه رفت تو فکر بدون بدونه تو میمیره و اگر هم خندید بدون اصلا دوست نداره

 

جیرجیرک به خرس گفت: دوست دارم، خرس میگه: الان وقت خواب زمستانیمونه، بعد صحبت می‌کنیم. خرس رفت خوابید ولی نمی‌دونست که عمر جیرجیرک فقط سه روزه

خیلی سخته که بغض داشته باشی ، اما نخوای کسی بفهمه ... خیلی سخته که عزیزترین کست ازت بخواد فراموشش کنی ... خیلی سخته که سالگرد آشنایی با عشقت رو بدون حضور خودش جشن بگیری ... خیلی سخته که روز تولدت ، همه بهت تبریک بگن ، جز اونی که فکر می کنی به خاطرش زنده ای ... خیلی سخته که غرورت رو به خاطر یه نفر بشکنی ، بعد بفهمی دوست نداره ... خیلی سخته که همه چیزت رو به خاطر یه نفر از دست بدی ، اما اون بگه : دیگه نمی خوامت

 

همیشه فکر کن تو یه دنیای شیشه ای زندگی میکنی. پس سعی کن به طرفه کسی سنگ پرتاب نکنی چون اولین چیزی که میشکنه دنیای خودته

 

وقتی کوچیک بودیم دلمون بزرگ بود ولی حالا که بزرگ شدیم بیشتر دلتنگیم ............کاش کوچیک می موندیم تا حرفامون رو از نگاهمون بفهمن نه حالا که بزرگ شدیم و فریاد هم که می زنیم باز کسی حرفمون رو نمیفهمه 

 

هیچ وقت دل به کسی نبند چون این دنیا اونقدر کوچیکه که توش دوتا دل کنار هم جا نمیشه... ولی اگه دل بستید هیچ وقت ازش جدا نشو چون این دنیا اوقدر بزرگه که پیداش نمی کنی

 

عشق از دوستی پرسید : تفاوت من وتو در چیه ؟ دوستی گفت : من دیگران را باسلامی آشنا می کنم و تو با نگاهی . من آنها را با دروغ جدا می کنم و تو با مرگ 

 

دختره از پسره پرسید من خوشگلم؟گفت نه .گفت دوستم داری؟گفت نوچ؟گفت اگه بمیرم برام گریه میکنی؟ گفت اصلا؟دختره چشماش پر از اشک شد. هیچی نگفت:پسره بغلش کرد گفت:تو خوشگل نیستی زیبا ترین هستی.تورودوست ندارم چون عاشقتم. اگه تو بمیری برات گریه نمیکنم چون من هم می میرم 

 

زندگی دو روز است یه روز با تو یه روز برعلیه تو ان روز که با توست مغرور نشو ان روزکه برعلیه توست نا امید نشو

 

چقدرعجیبه که تا مریض نشی کسی برات گل نمی یاره تا گریه نکنی کسی نوازشت نمی کنه تا فریاد نکشی کسی به طرفت برنمی گرده تا قصد رفتن نکنی کسی به دیدنت نمی یاد و تا وقتی نمیری کسی تورو نمی بخشه

 

هیچکس لیاقت اشکهای تو را ندارد و کسی که چنین ارزشی دارد باعث اشک ریختن تو نمی شود اگر کسی تو را آنطورکه میخواهی دوست ندارد به این معنی نیست که تو را با تمام وجودش دوست ندارد دوست واقعی کسی است که دستهای تورابگیردولی قلب تورالمس کند بدترین شکل دلتنگی برای کسی آن است که در کنار او باشی و بدانی که هرگزبه اونخواهی رسید 

 

زندگی همچون کلافی پیچ در پیچ است که اولش پیچ است وآخرش هیچ است

 

عشق تنها میکروبی است که از راه چشم سرایت می کند

 

شمع سوزان توام اینگونه خامو شم نکن در کنارت نیستم اما فراموشم نکن

 

یه دختر کوری تو این دنیای نامرد زندگی میکرد .این دختره یه دوست پسری داشت که عاشقه اون بود.دختره همیشه می گفت اگه من چشمامو داشتم و بینا بودم همیشه با اون می موندم یه روز یکی پیدا شد که به اون دختر چشماشو بده. وقتی که دختره بینا شد دید که دوست پسرش کوره. بهش گفت من دیگه تو رو نمی خوام برو. پسره با ناراحتی رفت و یه لبخند تلخ بهش زد و گفت :مراقب چشمای من باش 

 

همیشه به من می گفت زندگی وحشتناک است ولی یادش رفته بود که به من می گفت تو زندگی من هستی روزی از روزها از او پرسیدم به چه اندازه مرا دوست داری گفت به اندازه خورشید در اسمان نگاهی به اسمان انداختم دیدم که هوا بارانی بود و خورشیدی در اسمان معلوم نبود شبی از شبها از او پرسیدم به چه اندازه مرا دوست داری گفت به اندازه ستاره های اسمان نگاهی به اسمان انداختم دیدم که هوا ابری بود وستاره ای در اسمان نبود خواستم برای از دست دادنش قطره ای اشک بریزم ولی حیف تمام اشکهایم را برای بدست اوردنش از دست داده بودم 

 

هر وقت که دل کسی رو شکستی روی دیوار میخی بکوب تا به یادت باشه که دلشو شکستی هر وقت که دلشو بدست اوردی میخ را از روی دیوار در بیار اخه دلشو بدست اوردی اما چه فایده جای میخ که رو دیوار مونده

 

زندگی کتابی است پرماجرا ، هیچگاه آنرا به خاطر یک ورقش دور مینداز

 

بخشندگی را از گل بیاموز، زیرا حتی ته کفشی که لگدمالش می‌کند را هم خوش بو می‌کند

 

عشق نمی پرسه اهل کجایی ، فقط میگه تو قلب من زندگی می کنی . عشق نمی پرسه چرا دور هستی فقط میگه همیشه با من هستی . عشق نمی پرسه که دوستم داری فقط میگه : دوستت دارم

 

درشهرعشق قدم میزدم گذرم افتادبه قبرستان عاشقان خیلی تعجب کردم تاچشم کارمی کردقبربودپیش خودم گفتم یعنی این قدرقلب شکسته وجودداره؟یکدفعه متوجه قلبی شدم که تازه خاک شده بودجلورفتم برگهای روی قبرراکنارزدم که براش دعاکنم وای چی میدیدم باورم نمیشه اون قلبه همون کسیه که چندساله پیش دله منو شکسته بود 

 

سرکلاس دو خط سیاه موازی روی تخته کشید!! خط اولی به دومی گفت ما می توانیم زندگی خوبی داشته باشیم ..!! دومی قلبش تپید و لرزان گفت : بهترین زندگی!!! در همان زمان معلم بلند فریاد زد : " دو خط موازی هیچگاه به هم نمی رسند" و بچه ها هم تکرار کردند: ....دو خط موازی هیچگاه به هم نمی رسند مگر آنکه یکی از آن دو برای رسیدن به دیگری خود را بشکند !!

 

از کسی که دوستش داری ساده دست نکش. شاید دیگه هیچ کس رو مثل اون دوست نداشته باشی و از کسی هم که دوستت داره بی تفاوت عبور نکن .چون شاید هیچ وقت ،هیچ کس تو رو مثل اون دوست نداشته ب


 
اشد 



18 آذر 1391برچسب:, :: 21:43 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی
شيشه...


روی آن شیشه تبدار تو را " ها " کردم

         اسم زیبای تو را با نفسم جا کردم

             حرف با برف زدم

                  سوز زمستانی را با بخار نفسم وصل به گرما کردم

                          شیشه بد جور دلش ابری و بارانی شد

                                شیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم

                                      عرق سردی به پیشانی آن شیشه نشست

     تا به امید ورود تو دهان وا کردم

           در هوای نفسم گم شده بودی ای عشق

                  با سرانگشت تو را گشتم و پیدا کردم

                      با سرانگشت کشیدم به دلش

                          عکس تو را عکس زیبای تو را سیر تماشا کردم

                               و به عشق تو فرآیند تنفس را

                                   هم جذب اکسیژن چشمان تو معنا کردم

                                        باز با بازدمی اسم تو بر شیشه نشست

                                             من دمم را به امید تو مسیحا کردم

      پنجره ، دفترم امروز شد و شیشه غزل

           و من امروز براین شیشه تو را " ها " کردم

                 آن قدر آه کشیدم که تو این شعر شدی           

                      جای هر واژه ، نفس پشت نفس جا کردم



18 آذر 1391برچسب:, :: 21:43 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی

متن های زیبا و عاشقانه

 

ديدی غزلی سرود؟
عاشق شده بود.
انگار خودش نبود
عاشق شده بود.
افتاد.شکست . زير باران پوسيد
آدم که نکشته بود .
عاشق شده بود

 

عاشقانه

 

براي عشق تمنا كن ولي خار نشو. براي عشق قبول كن ولي غرورتت را از دست نده . براي عشق گريه كن ولي به كسي نگو. براي عشق مثل شمع بسوز ولي نگذار پروانه ببينه. براي عشق پيمان ببند ولي پيمان نشكن . براي عشق جون خودتو بده ولي جون كسي رو نگير . براي عشق وصال كن ولي فرار نكن . براي عشق زندگي كن ولي عاشقونه زندگي كن . براي عشق بمير ولي كسي رو نكش . براي عشق خودت باش ولي خوب باش

 

عاشقانه

 

هنگامي كه دري از خوشبختي به روي ما بسته ميشود ، دري ديگر باز مي شود ولي ما اغلب چنان به دربسته چشم مي دوزيم كه درهاي باز را نمي بينيم

 

عاشقانه


فراموش مکن تا باران نباشد رنگين کمان نيست تا تلخي نباشد شيريني نيست و گاهي همين دشواري هاست که از ما انساني نيرومند تر و شايسته تر مي سازد خواهي ديد ، آ ري خورشيد بار ديگر درخشيدن آغاز مي کند

 

عاشقانه

 

يك بار خواب ديدن تو... به تمام عمر مي‌ارزد پس نگو... نگو که روياي دور از دسترس، خوش نيست... قبول ندارم گرچه به ظاهر جسم خسته است، ولي دل دريايست... تاب و توانش بيش از اينهاست. دوستت دارم و تاوان آن هرچه باشد

 

عاشقانه


براش بنويس دوستت دارم آخه مي دوني آدما گاهي اوقات خيلي زود حرفاشونو از ياد مي برن ولي يه نوشته , به اين سادگيا پاک شدني نيست . گرچه پاره کردن يک کاغذ از شکستن يک قلب هم ساده تره ولي تو بنويس .. تو ... بنويس

 

عاشقانه

 

تو را هيچگاه نمي توانم از زندگي ام پاک کنم چون تو پاک هستي مي توانم تو را خط خطي کنم که آن وقت در زندان خط هايم براي هميشه ماندگار ميشوي و وقتي که نيستي بي رنگي روزهايم را با مداد رنگي هاي يادت رنگ مي زنم



18 آذر 1391برچسب:, :: 21:43 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی

تقديم به تنها ستاره ي قلبم 

 

متن زیبا و عاشقانه, عاشقانه

 

چقدر قلبت زیباست ( متن عاشقانه )

روزهای زندگی ام گرم میگذرد با تو ،به گرمای لحظه هایی که تو در آغوشمی
با تو گرم هستم و نمیسوزد عشقمان، ای خورشید خاموش نشدنی
همچو یک رود که آرام میگذرد،عشق ما نیز آرام میگذرد و تویی سرچشمه زلال این دل
ساعت عشق مان تمام لحظه های زندگیست ،ثانیه هایی که پر از عطر و بوی عاشقیست
ای جان من ،مهربانی و محبتهایت،وفاداری و عشق این روزهایت،امیدی است برای خوشبختی فردایت
میدانم همیشه همینگونه که هستی خواهی ماند،مثل یک گل به پاکی چشمهایت،به وسعت دنیای بی همتایت
هوای تو را میخواهم در این حال دلتنگی،امواجی از یاد تو را میخواهم در دریای خاطره های به یادماندنی
همنفسمی، ای که با تو یک نفس عاشقم
همزبانمی، ای که با تو یک صدا برایت احساسات عاشقانه ام را میگویم
حرفی نمانده جز سکوت بین من و چشمانت، که در این سکوت میتوان یک دنیا عشق را خواند
چه با شوق میخوانم چشمانت را و چه عاشقانه گرفته ایم دستهای هم را
گفتی دستهایم گرم است، گفتم عزیزم این چشمهای تو است که مرا به آتش کشیده است
همه ی دنیا فریاد عشق ما را شنیده است،هنوز هم نگاهم به نگاهت دوخته است،
چقدر قلبت زیباست...
چه بی انتهاست قصر عشق تو و من چه خوشبختم از اینکه اینجا هستم ، در کنار تو
تویی که برایم از همه چیز بالاتری و از همه کس عزیزتر
میخوانمت تا دلم آرام بماند

 

متن زیبا و عاشقانه, عاشقانه


هر چه باشی دوست دارم ( متن عاشقانه )

من این شب زنده داری را دوست دارم
من این پریشانی را دوست دارم
بغض آسمان دلتنگی را دوست دارم
گذشت و دلم عاشق شد ، بیشتر گذشت و دلم دیوانه ات شد من این دیوانگی را دوست دارم
چه بگویم از دلم ، چه بگویم از این روزها ، هر چه بگویم ، این تکرار لحظه های با تو بودن را دوست دارم
بی قرارم ، ساختم با دوری ات ، نشستم به انتظار آمدنت ، من این انتظارها و بی قراریها را دوست دارم
چونکه تو را دارم ، چون به عشق تو بی قرارم، به عشق تو اینجا مثل یک پرنده ی گرفتارم
به عشق تو نشسته ام در برابر غروب ، این غروب را با تمام تلخی هایش دوست دارم
من این نامهربانی هایت را دوست دارم ، هر چه سرد باشی با دلم، من این سرمای وجودت را نیز دوست دارم
من این بی محبتی هایت را دوست دارم ، هر چه عذابم دهی ، من آزار و اذیتهایت را دوست دارم
هر چه با دلم بازی کنی ، من این بازی را دوست دارم
مرا در به در کوچه پس کوچه های دلت کردی ، من این در به دری را دوست دارم
مرا نترسان از رفتنت ، مرا نرجان از شکستنت ، بهانه هم بگیری برایم ، بهانه هایت را دوست دارم
من این اشکهایی که میریزد از چشمانم را دوست دارم ، آن نگاه های سردت را دوست دارم
بی خیالی هایت را دوست دارم ، اینکه نمیایی به دیدارم هم بماند،غرورت را نیز دوست دارم....
تو یک سو باشی و تمام غمهای دنیا هم همان سو، من تو را با تمام غمهایت دوست دارم....
هر چه بگویی دوست دارم ، هر چه باشی دوست دارم ، مرا دوست نداشته باشی ، من دوستت دارم
من این ابر بی باران را دوست دارم ، من این کویر خشک و بی جان را دوست دارم، این شاخه خشکیده و بی گل را دوست دارم ، من اینجا و آنجا همه جا را با تو دوست دارم....
من این شب زنده داری را دوست دارم
اگر با تو بودن خطا است و من گناهکار ،من گناه کردن را با تو دوست دارم...
بی مهری هایت به حساب دلم ، اشکهایم را که در می آوری نیز به حساب چشمانم من این حساب اشتباه را دوست دارم....

 

متن زیبا و عاشقانه, عاشقانه

 

در پناه آغوشت ( متن عاشقانه )

آرام باش ،ما تا همیشه مال همیم ، همیشه عاشق و یار همیم
آرام باش عشق من ، تو تا ابد در قلبمی ، تو همه ی وجودمی
بیا در آغوشم ، جایی که همیشه آرزویش را داشتی ، جایی که برایت سرچشمه آرامش است
آغوشم را باز کرده ام برایت ، تشنه ام برای بوسیدن لبهایت
بگذار لبهایت را بر روی لبانم ، حرفی نمیزنم تا سکوت باشد بین من و تو و قلب مهربانت
خیره به چشمان تو ، پلک نمیزنم تا لحظه ای از دست نرود تصویر نگاه زیبای تو
دستم درون دستهایت ، یک لحظه رها نمیشود تا نرود حتی یک ذره از گرمای دستان لطیف تو
محکم فشرده ام تو را در آغوشم ، آرزو میکنم لحظه مرگم همینجا باشد ، همین آغوش مهربانت
چه گرمایی دارد تنت عشق من ، رها نمیکنم تو را تا همیشه باشی در کنار قلب من
قلب تو میتپد و قلب من با تپشهای قلبت شاد است ، هر تپشش فریاد عشق و پر از نیاز است
آرامم ، میدانم اینک کجا هستم ، همانجایی که همیشه آرزویش را داشتم ،همانجایی که انتظارش را میکشیدم و هر زمان خوابش را میدیدم آن خواب برایم یک رویای شیرین بود....
در آغوش عشق ، بی خیال همه چیز ، نه میدانم زمان چگونه میگذرد و نه میدانم در چه حالی ام
تنها میدانم حالم از این بهتر نمیشود ، دنیای من از این عاشقانه تر نمیشود
گرمای هوس نیست این آتش خاموش نشدنی آغوش پاکت
عشق است که اینک من و تو را به این حال و روز انداخته ، عشق است که اینک ما را به عالمی دیگر برده ، عشق است که من و تو را نمیتواند از هم جدا کند هیچگاه
خیلی آرامم ، از اینکه در آغوشمی خوشحالم


متن زیبا و عاشقانه, عاشقانه


اعتراف عاشقانه ( متن عاشقانه )

بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم برایت تنگ شده
فکر نکن بی وفا هستم ، دلم از سنگ نشده...
اعتراف میکنم اینک در حسرت روزهای شیرین با تو بودنم
باور نمیکنم اینک بی توام
کاش میشد دوباره بیایی و یک لحظه دستهایم را بگیری
کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای مرا ببینی
تا دوباره به چشمهایت خیره شوم ، تا بر همه غم و غصه های بی تو بودن چیره شوم...
کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای نگاهت کنم ، با چشمهایم نازت کنم
در حسرت چشمهایت هستم ،چشمهایی که همیشه با دیدنش دنیایم عاشقانه میشد
بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم هوایت را کرده
در حسرت گرمی دستهایت ، تا کی باید خیره شوم به عکسهایت ، هنوز هم عاشقم ، عاشق آن بهانه هایت...
کاش بودی و به بهانه هایت نیز راضی بودم ، کاش بودی و من دیگر از سردی نگاهت شاکی نبودم
هر چه خواستم از تو بگذرم از همه چیز گذشتم جز تو ، هر چه خواستم فراموشت کنم همه را فراموش کردم جز تو ، هر چه خواستم به خودم بگویم هیچگاه ندیدم تو را ، چشمهایم را بستم و باز هم دیدم تو را ، هر چه خواستم دلم را آرام کنم ، آرام نشد دلم و بیشتر بهانه تو را گرفت ، هر چه خواستم بگویم بی خیال ، بی خیالت نشدم و به خیالت تا جایی که فکرش هم نمی کنی رفتم...
میخواستم با تنهایی کنار بیایم ، دلم با تنهایی کنار نیامد ، میخواستم دلم را راضی کنم ، یاد تو باز هم به سراغم آمد ، میخواستم از این دنیا دل بکنم ، دلم با من راه نیامد ...
بگذار اعتراف کنم که دلم در چه حالیست ، بدجور از نبودنت شاکیست ، هر جا هستی برگرد که اصلا حالم خوب نیست...



18 آذر 1391برچسب:, :: 21:43 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی

 جملات عاشقانه, متن های زیبا

 

کاش بودی و میفهمیدی وقت دلتنگی یک آه چه وزنی دارد!

لطفاهی نپرس دلتنگی چه معنی دارد؟!

دلتنگی معنی ندارد... درد دارد...

 

متن های زیبا, جملات کوتاه عاشقانه

 

این روزها من

خدای سکوت شده ام

خفقان گرفته ام تا

آرامش اهالی دنیا

خط خطی نشود...

اینجا زمین است

اینجا زمین است رسم آدمهایش عجیب است

اینجا گم که میشوی

بجای اینکه دنبالت بگردنن

فراموشت میکندد.........

 

متن های زیبا, جملات کوتاه عاشقانه

 

 جملات عاشقانه, متن های زیبا

 

دلتنگی چه حس بدی است....

تنهایی چه حس بدی است

کاش...

پاره ای ابر میشدم

دلم مهربانی می بارید

کاش نگاهم شرار نور میشد

اشتی میدادش

و

که دوست داشتن چه کلام کاملی است

و

من...

چقدر دلم تنگ دوست داشتن است!

 

متن های زیبا, جملات کوتاه عاشقانه

 

میان ماندن و نماندن

فاصله تنها یک حرف ساده بود

از قول من

به باران بی امان بگو :

دل اگر دل باشد ،

آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد

متن های زیبا, جملات کوتاه عاشقانه


بی تو بودن را معنا می کنم با تنهایی و آسمان گرفته

آسمان پر باران چشم هایم

بی تو بودن را معنا می کنم با شمع , با سوزش ناگریز شمعی بی پروانه

بی تو بودن را چگونه میتوان تفسیر کرد

وقتی که بی تو بودن خیلی دشوار است ؟



18 آذر 1391برچسب:, :: 21:43 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی


تنها شانه هایت را برای آرامشم می خواهم            


عکس های غمگین از لحظات تنهایی

http://sara-77.persiangig.com/image/0982fb2f2cfa.jpg

[تصویر:  122858732439.jpg]




18 آذر 1391برچسب:, :: 21:43 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی
من یک دخترم ...
بــــــــدان ...
"حــــــوای" کسی نـــــمی شــوم که به "هــــــوای" دیگری برود
تنهایی ام را با کسی قسمت نـــمی کنم که روزی تنهایم بگذارد
روح خـــداست که در مــــــن دمیـــده شده و احســـــاس نام گرفته
ارزان نمی فروشمش!
دستــــــهایم بــالیـــن کـــودک فـــردایـــم خـــواهـــد شــــد
بـــی حـــرمتـــش نمی کنم و به هــرکس نمی سپارمش
ســـــودای دلـــم قسمت هر بی ســر و پـــــایی نیست
mxtvcdctfwnti05fwpi.jpg


17 آذر 1391برچسب:, :: 20:7 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی

یه وقتــــــایی هست که جواب همه نگرانیـــات و دلتنگیات


میشــه یه جمله


که میكوبن تو صورتــــت


"بهم گیر نـــــــده، حوصله ندارم ".......! 

تفاوت افسردگی در زنان و مردان



17 آذر 1391برچسب:, :: 20:7 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی

ترکت میکنم ، تا هر سه راحت شویم …

من ، تو و رقیبم

من از قید تو ،

او از قید من

و تو از قید خیانت …

ixnft8aaj3kauzcvsz.jpg




17 آذر 1391برچسب:, :: 20:7 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی

دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم

به دریا می زدم در باد و آتش خانه می کردم

چه می شد آه ای موسای من، من هم شبان بودم

تمام روز و شب زلف خدا را شانه می کردم.........

 


13668365708035487854.jpg


17 آذر 1391برچسب:, :: 20:7 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی


آمدم تا مست و مدهوشت کنم . . .

اما نشد !!

عاشقانه تکیه بر دوشت کنم . . .

اما نشد !!

آمدم تا از سر دلتنگی ام . . .

گریه ی تلخی در آغوشت کنم . . .

اما نشد !!

نازنینم یاد تو هرگز نرفت از خاطرم . . .

سعی کردم که فراموشت کنم . . .

اما نشد !!

2db9e3397c76.jpg


17 آذر 1391برچسب:, :: 20:7 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی
جملات احساسی زیبا ! ( تصویری) www.taknaz.irv

جملات احساسی زیبا ! ( تصویری) www.taknaz.ir

جملات احساسی زیبا ! ( تصویری) www.taknaz.ir



17 آذر 1391برچسب:, :: 20:7 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی
gifs_0452.gif


17 آذر 1391برچسب:, :: 20:7 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی
انگـ ـار احـمـَق تـر از مـ ـَن ؛ در این دُنیـای بی رَحم وجود نـَدارد ...
هر بـار که تو را می بینــم ، چیزی در دَرونـَم فرو می ریزَد
چیـزی شبیـه به جنین ِ سقط شـَده
یا دانـه های باران ...
و باز فـکر می کـُنـَم :
ـ خدایـا ...
چـه می شد اگـَر ...
دوبـاره بیــاید ...
و تو می روی ،
و مـَن ...
دوبـاره
می نشیـنم به انتظار روزی که تو بیـایی ...
انگار یادم رفـته که احساساتـَم را سـِقط کـَردی ،
و اشکـ هایـَم را روانــه ...




17 آذر 1391برچسب:, :: 20:7 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی
چه 13 باشد

چـــه یکــ روز دیگــر

وقتی سهمـ من از تمـام این روز هــا

" نبودنت "
باشـد

نحس است روز ها




17 آذر 1391برچسب:, :: 20:7 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی
هر چه از من دور شوی سایه ات بزرگ می شود

می افتد روی زندگیم

سیاه می شود روزگارم




17 آذر 1391برچسب:, :: 20:7 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی

منو ببخش بخاطرت دوباره چشمام شده خیس

یا مثل من اگه کسی به فکره دردایه تو نیس

خودت میدونی که برام از خودمم مهمتری

ببخش که هرشب از تو یه فکر و خیالم میگذری

ببخش اگه هرجا میری دلم برات شور میزنه

تا برنگردی پیش من دلواپسی ماله منه

ببخش اگه هردفعه من تو آشتی پیش قدم میشم

مغرورم اما پیشه تو تازه خوده خودم میشم

از سر شوق عشق اشکی که رویه گونمه

ببخش میلرزه دلم وقتی سرت رو شونمه

وقتی تورو میبینم نگام همش سمته تو

تموم آرزوی من دیدنه لبخنده تو

اگه دلتو میزنه حرفای پر محبتم

دلخور نشو از دسته من بزن به پای غیرتم

صحبته رفتن که میشه بی اعتنایی میکنم

ببخش اگه محبتو از تو گدایی میکنم

وقتی دلت میگیره من به بودنم شک میکنم

ببخش اگه به یاد تو پلکامو روهم میذارم

هر شب تو رویای منی،چیکارکنم؟دوستدارم

وقتی یکم تو خودمم اون لحظه های بی کسی

خودم میفهمم عزیزم که واسه من دلواپسی

وقتی میبینی چشام دوباره بارونی شده

چه مهربون میشی گلم وقتی میپرسی:چی شده

پراز غروره دله من ولی تو بی افاده ای

تعارف نمیکنم گلم تو خیلی صاف و ساده ای

هرجوری که حساب کنم بازم تو از من خیلی بهتری

♥♥دلت شکست فدات بشم♥♥

♥♥♥قسم به جونه تو خودم با اشکام جوش میدم اون دله مهربونتو♥♥♥


dc426.4shared.com/img/4FfMf-nu/s3/307602_1979...



16 آذر 1391برچسب:, :: 21:32 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی

 

در این بازاره نامردی به دنبال چه میگردی؟

نمیابی تو هرگز نشان از عشق و جوانمردی

برو بگذر از این بازار.از این مستی و طنازی

اگر چون کوه هم باشی،در این دنیا تو می بازی



16 آذر 1391برچسب:, :: 21:32 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی
                                 لحظه ی قشنگیه
 
               وقتی اونی که دوسش داری ازپشت بغلت کنه
 
                           دستاشو حلقه میکنه دورت
 
                       و نفسای گرمش میخوره به گردنت
 
                            و اروم زیرگوشت زمزمه میکنه
 
 
 دوووووست     دارم                                             

                                                 
                                                                    



16 آذر 1391برچسب:, :: 21:32 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی
تصویر متحرک زیباسازی وبتصویر متحرک زیباسازی وب

حوا که باشی

حتــّي خـ ـدا هـمـ اگــر سيـب بيـآورد ...

 

چيــزي بجـ ـز آغـوش ِ آدمـ آرامــت نميــ ـكند



16 آذر 1391برچسب:, :: 21:32 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی
دختر است دیگر...
گاهی دلش می خواد

بهانه های الکی بگیرد
به هوای آغوش تو

شانه های تو...
... که بعد، تــو
آرام
خیلی آرام

در گوشش زمزمه کنی:
ببین من عاشقتــــم..


16 آذر 1391برچسب:, :: 21:32 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد