درباره وبلاگ


سلام دوستان من ابوالفضل هستم امیدوارم از وبلاگم خوشتون بیاد
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 11
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 55
بازدید ماه : 109
بازدید کل : 14786
تعداد مطالب : 103
تعداد نظرات : 17
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


باران اشک ها
عکس و شعرهای عاشقانه







زندگی دفتری از خاطره هاست یک نفر دردل شب یک نفر دردل خاک
 یک نفر همدم خوشبختی هاست یک نفر همسفر سختی هاست
 چشم تا باز کنیم عمرمان می گذرد ما همه همسفر و رهگذریم
آنچه باقیست فقط خوبیهاست
!


15 آذر 1391برچسب:, :: 20:33 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی

بعضـــی چیــــز هـــا رو بـــایـــد بنــــویســـم

نـــه بــــرای اینکــــه همــــه بخـــونـــن و بگــــن " عالیـــــه "

نـــــــه ...

فقط برای اینکه..........


بــــرای اینکــــه خفــــه نشــــم همیــــن

 

 

 

من بی تـــو ،

شعر خواهم نوشت.. تـــو بی من چه خواهی کرد ؟

اصلا"

یادت هست که

نیستم ...!؟

عاشق شدم
غافل از اینکه تو افسانه یودی



15 آذر 1391برچسب:, :: 14:29 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی

گاهی مرا یاد کن &hellip;
من همانم که اگر ساعتی از من بی خبر بودی
آسمان را به زمین می دوختی &hellip;

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

روزهاست از سقف لحظه هایم یاد تو می چکد
اگر باران بند بیاید از این خانه می روم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

بی هیچ دلیلی &ldquo;به یادت هستم&ldquo; تا نقض کنم قانونی را که علت می طلبد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

علت.. بی خوابی ام.. را.. چگونه.. بگویم..
وقتی.. یاد.. تو.. از.. سقف.. اتاقم.. چکه.. میکند..

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

من همان دخترک غم زده ی دیروزم
من همان کودک بی تاب برای بودن
که دلش رادراندوه به زنجیرکشید
وبه اندازه ی دل رنج کشید
وبه اندازه ی بی معرفتی دردکشید

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

بهت نمی گم آدم بی معرفتی هستی چون بی معرفت ها که آدم نیستند

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

بی معرفت تو اون کسی بودی که

 

اومدی زیر چترم,نه برای همراهی با من,بلکه فقط برای اینکه خیس نشی&hellip;.بارون که بند اومد,رفتی که رفتی &hellip;..

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

در رفاقت با وفا بودن شرط مردانگیست ، ورنه با یک استخوان صد سگ رفیقت میشوند

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

فاصله تابش خود را بر دیگران تنظیم کن خداوند خورشید را در جایی نهاد که گرم کند ولی نسوزاند

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

چرا ما تنها زمانی به خدا رو می کنیم که بخواهیم از غیر ممکن ،ممکن بسازیم؟

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

تو که رفتی دلم برایت تنگ شد

 

حال که آمده ای در دلم جا نمیشوی

 

 

 

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

واژه&zwnj;هایم رنگ باران دارد وقتی از تو مینوسم

 

قلبم خیس دلتنگی است وچشمانم طوفانی

 

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

اشکهایم که سرازیر میشوند&hellip;&hellip;

 

دیری نمی&zwnj;پایدکه قندیل می&zwnj;بندد&hellip;

 

عجیب سرد است هوای نبودنت

 

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

دلتنگم اما
تو را طلب نمیکنم&hellip;نه اینکه بی نیازم &hellip; صبورم.. &ldquo;

 

 

 

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

سخت است یکرنگ ماندن

 

در دنیایى که مردمش براى پررنگ شدن حاضرند هزار رنگ باشند . . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

در بدترین روزها امیدوار باش، که همیشه زیباترین باران از سیاه ترین ابر می بارد . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

گمشده این نسل اعتماد است نه اعتقاد

 

اما افسوس که نه بر اعتماد اعتقادیست و نه بر اعتقادها اعتماد . . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

همه بشرند اما فقط بعضی ها انسان اند . . .

 

(دکتر شریعتی)

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

سخت است حرفت را نفهمند،

 

سخت تر این است که حرفت را اشتباهی بفهمند،

 

حالا میفهمم، که خدا چه زجری میکشد

 

وقتی این همه آدم حرفش را که نفهمیده اند هیچ،

 

اشتباهی هم فهمیده اند.

 

"دکتر علی شریعتی"

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

دل من تنگ تو است

 

 

 

صندلیهای حیاط

 

 

 

پر برف دیشب ...

 

 

 

و تو کی می آیی؟

 

 

 

که شود آب همه برفهایی

 

 

 

که نبودت را فریاد زده !

 

 

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

من بودم

 

 

 

تو

 

 

 

و یک عالمه حرف...

 

 

 

و ترازویی که سهم تو را از شعرهایم نشان می داد!!!

 

 

 

کاش بودی و

 

 

 

می فهمیدی

 

 

 

وقت دلتنگی

 

 

 

یک آه

 

 

 

چقدر وزن دارد...

 

 

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

باران کـه میبـارد...... دلـم بـرایت تنـگ تـر می شـود..... راه می افـتم ... بـدون ِ چـتـر ... من بـغض می کنـم ....آسمـان گـریـه ..

 


 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

خدایا

 

 

 

این دلتنگی های ما را هیچ بارانی آرام نمیکند

 

 

 

فکری کن

 

 

 

اشک ما طعنه میزند به باران رحمتت .

 

 

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

عجیب است دریا&hellip; تا آدم را غرق خود می کند آن را پس می زند!

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

غلط کرده باران
حالا که مرا به تو بد عادت کرده
بی تو می بارد
روز و شب
بی خستگی
وقتی خودت نیستی،
باران هست

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

باران که می بارد تمام کوچه های شهر پر از فریاد من است که می گویم: من تنها نیستم, تنها منتظرم

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

در حسرت موجم ، باران کفافم نیست. درمان درد من ، باران ِ نم نم نیست

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

باران
یا
دوشِ آب،
چه فرقی می&zwnj;کند؟
وقتی عاشقی
زیرِ هیچ&zwnj;کدام
آواز نخواند...

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

باز باران ، بی طراوت ، کو ترانه؟! سوگواری ست ،رنگ غصه ، خیسی غم ،
می خورد بر بام خانه ، طعم ماتم . یاد می آرم که غصه ، قصه را می کرد کابوس ، بوسه می زد بر دو چشمم گریه با لبهای خیسش.....

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

باز باران آمد

 

از هوا یا ز دو چشم خیسم؟

 

نیک بنگر!

 

چه تفاوت دارد...

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

چه سنگین گذشت عصر بارانی ام
گویی نوازش نمی کرد، باران صورتم را
گریه ام، فریادم، تنها سکوتی بود
تا حرفهایم
در بستری از بغض بخوابند

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

بر سرم
چتر گرفت؛

 

به تماشا
ایستادند
باران و رهگذران

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

باران. در گلوی من ابر ِ کوچکی ست میشود مرا بغل کنی؟ قول میدهم گریه کم کند

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

 


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



15 آذر 1391برچسب:, :: 14:29 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی

.
دیـگـــر نه اشـکـــهایــم را خــواهـی دیــد
نه التـــمـاس هـــایم را
و نه احســـاســاتِ ایــن دلِ لـعـنـتـی را&hellip;.
.
.
دلی که شکستی را گچ چاره نکرد ، گل گرفتمش . . .

 

.
تمام مزرعه کافر صدایش می زدند ، گل آفتابگردان کوچکی که عاشق باران شده بود .
 
.

.

.

کاش میدانستی که جهانم بی تو "الف" ندارد !
 
.

.

.

تنهایی یعنی : ذهنم پر از تو و خالی از دیگران است ، اما کنارم خالی از تو و پر از دیگران است !
 
.

.

.

دلم چندین سال است روزه ی عشق گرفته است ! اذان افطارش را تو بگو .نه!نرو!... صبرکن قرارمان این نبود باید سکه بیندازیم... اگر شیر آمد:تردید نکن که دوستت دارم... اگر خط آمد:مطمئن باش دوستدارت هستم ..... صبر کن سکه بیندازیم اگر دوستت نداشتم.....آن وقت برو...


.
.

سرد بودنم را بگذار به حساب گرم بودنت با دیگران . . .

.
.
.
بهانه میتراشی و مرا عذاب میدهی / به روح بی قرار من تو اضطراب میدهی
دلم پر از گلایه ها ، تنم اسیر درد و خون / ولی تو قهر با دلم برای لحظه ی مکن . . .
.
.
.
به همون اندازه که ماهى دوست نداره برسه به خشکى دوست دارم . . .


از بس خوابت را دیده ام دیگر نمی گویم "خوابم می&zwnj;&zwnj;آید"
 می&zwnj;گویم "یـــــــارم می&zwnj;&zwnj;آید"
 وعده ی ما همان رویای&zwnj; همیشگی...

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .


کاش دنیا
یکبار هم که شده
بازیش را به ما می باخت
مگر چه لذتی دارد
این بردهای تکراری برایش؟!...

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .


اگر چه عاشقی پر شور بودیم
به خود نزدیک و از هم دور بودیم
شب و روز از جدایی می&zwnj;سرودیم
من و تو وصله&zwnj;ای ناجور بودیم

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

انگار که شاهرگ احساسم را زده باشی &hellip;
بند نمی اید..
دوست داشتنت .

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .


آنقدر در تاریکی چشمان بسته ام مهمان شدی،
که دیده ام تمامی گریه های عالم را آبستن است...

همیشه در ریاضیات ضعیف بودم

سالهاست دارم حساب میکنم چگونه من بعلاوه ی تو ، شد فقط من  . . .

.

.

.

با اینکه ازم دوری اما هر وقت دستمو میزارم رو قلبم ، میبینم سر جاتی !

.

.

.

باران که می بارد همه چیز تازه می شود

حتی داغ نبودنِ تو . . .

 

.

.

.

قدِ تو به عشق نمیرسید

غرورم را زیر پایت گذاشتم تا برسد ، اما باز هم نرسید . . .

.

.

.

گـفـت : بـگـو ضـمـایـر را

گـفـتـم : مــَن مـَن مـَن مــَن مَــن مــَن

گـفـت:فــقـط مــن ؟

گـفـتـم: بـقـیـه رفـتـه انـــد . . .

.

.

.

دگر درد دلم درمان ندارد / مسیر عاشقی پایان ندارد

مرا در چشم خود آواره کردی / نگاهت دور برگردان ندارد . . .نه!نرو!... صبرکن قرارمان این نبود باید سکه بیندازیم... اگر شیر آمد:تردید نکن که دوستت دارم... اگر خط آمد:مطمئن باش دوستدارت هستم ..... صبر کن سکه بیندازیم اگر دوستت نداشتم.....آن وقت برو...
به جـــایِ آن احســـاسی که کُـــشـتـی
درخـتـی از غــــرور کـاشـتم&hellip;



15 آذر 1391برچسب:, :: 14:29 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی


بازم دوباره
بازم دوباره دیدم ازم جدایی ، باز خاطراتت واسم شده تداعی
مردم عزیزم از درد بی صدایی ، وقتی نباشی میمیرم از تنهایی
بی تو هر شب قلبم میگیره ، داره حسم بی تو میمیره
هرگز دلم ، بدون عشقت توی اون خونه نمیره
دلم تنگ تو میشه هر لحظه بی تو
میخوام باشم کنارت این روزا از نو
دلم تنگ تو میشه هر لحظه بی تو
دلم تنگ تو میشه هر لحظه بی تو

قلبم
وقتی دل دیوونه بی تو داره میمیره
وقتی داری می بینی قلبم پیش تو گیره
میری نمیگی شاید بی تو تک و تنها شم
میشه نمیخوام اما هیچ وقت مثل تو باشم
وای خدا قلبم میریزه
 اون برای من خیلی عزیزه
بی قراره قلبم عاشقت میمونه
عشق تو دنیامه و چشام بارونه
بی قراره قلبم عاشقت میمونه
عشق تو دنیامه قلب من میدونه
وقتی دل دیوونه بی تو داره میمیره
وقتی داری میبینی قلبم پیش تو گیره
میری نمیگی شاید بی تو تک و تنها شم
میشه نمیخوام اما هیچ وقت مثل تو باشم
وای خدا قلبم میریزه
 اون برای من خیلی عزیزه

راهرو
از این راهرو یک نفر رد شده ، که عطرش همونیه که تو میزنی
برای به زانو درآوردنم ، تو از مرگ حتی جلو میزنی
از این راهرو یک نفر رد شده ، مثل وقتایی که تو ناراحتی
نفس میکشم با تمام وجود ، عجب عطر خوبی زده لعنتی
یه جوری دلم تنگ میشه برات محاله بتونی تصور کنی
گمونم نمیتونی حتی خودت جای خالیتو تو دلم پرکنی
صدات میکنم تا همه بشنون ، جواب صدام غیر پژواک نیست
من اونقدر شکستم حس می کنم که هیچ ارتفاعی خطرناک نیست
یه جوری دلم تنگ میشه برات محاله بتونی تصور کنی
گمونم نمیتونی حتی خودت جای خالیتو تو دلم پرکنی


بارون
ببار بارون...
ببار بارون که اینجا شکل زندونه.. ببار بارون...
ببار بارون دل بی طاقتم خونه... ببار بارون...
ببار بارون ، یکی عشقش رو گم کرده
ببار بارون قرار گریه برگرده
از این بهتر نمیشه فکر من باشی
تو هم انگار قرار دیگه تنها شی
نمیدونم چرا بد شد ، چرا از خوبیام رد شد
شاید بازم بیاد خونه، بگه بی من نمیتونه
اونو یادم میاری تو.. .باید بازم بباری تو
ببار بارون تو با آواز منو یاد چشاش بنداز.. .ببار بارون...
ببار بارون...من اینجا گیج و داغونم... ببار بارون.. .
ببار بارون ...که بی عشقش نمیتونم ... ببار بارون...
ببار بارون...


صدام کن
صدام کن این دم آخر ، آخه فردا دیگه دیره
آخه فردا دیگه نیستم ، کسی جامو ...
خداحافظ که دلگیرم ، سراغت رو...نه... نمیگیرم
ببین گفتم خداحافظ ، یه کاری کن دارم میرم
یه کاری کن بذار حتی بمونم تو بهم بد کن
پشیمون میشم از رفتن ، بیا راه منو سد کن
واسه رفتن بگو دیره ، بگو شب دست و پا گیره
دارم راهی میشم جونم ...چرا گریت نمیگیره
چرا با چشمای گریون میخوای باشم یه سرگردون
پاشو این لحظه حساسه ، یه جوری منو برگردون
بهم چیزی بگو حتی بگو بد کردی ، بی رحمی
یه کاری کن ، دارم میرم...چرا اینو نمیفهمی
نمیفهمی چرا بی تو من از شب گریه ها خیسم
اگه رفتم ، گناهش رو باید پای کی بنویسم


راه شمالی
الان ای کاش نزدیک تو بودم ، تو این راه مه آلود شمالی
با این آهنگ دارم دیوونه میشم ، پر از بغضم ، فقط جای تو خالی
ما با هم تا حالا دریا نرفتیم ، از اون خونه ، از این دنیای خودخواه
تو رو شاید یه روزی قرض کردم ، به اندازه ی یک سفر کوتاه
میخوام تو آینه ها بهتر از این شم ، نگاه من نوازشم بلد نیست
به خاطر تو التماس کردم ، با لب هایی که خواهشم بلد نیست
میخوام محکم نگه دارمت اینبار ، تو که باعث دلتنگیم میشی
بلایی به سر خودم میارم ، که تو چشمای من تسلیم میشی
تو مغروری نمیذاری بفهمم که احساست به من تغییر کرده
دلت از آخرین باری که دیدم توی آغوش سردم گیر کرده
چه خوبه پیرهن منو بپوشی ، بهم تکیه کنی تا خسته میشی
نا بارون بند بیاد ، بمونی پیشم ، تو اینجوری به من وابسته میشی


رویا
از نگات معلومه همه چیزو دیدی
 از چشام معلوم نیست از کجا فهمیدی
از چشام معلوم نیست ، تب دارم یا سردم
بیخودی میترسم ، دنبالت میگردم
هنوز همونی یا نه...میخوای بمونی یا نه
دور دورم از تو این دیگه رویا نیست
هنوز همونی یا نه...میخوای بمونی یا نه
دور دورم از تو این دیگه رویا نیست
تو اگه اینجای ، پس چرا غمگینم
وقتی که بیدارم ، خوابتو میبینم
از چشام معلوم نیست ، تب دارم یا سردم
بیخودی میترسم ، دنبالت میگردم
هنوز همونی یا نه...میخوای بمونی یا نه
دور دورم از تو این دیگه رویا نیست
هنوز همونی یا نه...میخوای بمونی یا نه
دور دورم از تو این دیگه رویا نیست
از نگات معلومه همه چیزو دیدی
 از چشام معلوم نیست ، از کجا فهمیدی
از چشام معلوم نیست ، تب دارم یا سردم
بیخودی میترسم ، دنبالت میگردم

 

چشامو می بندم
چشمامو می بندم یادم بره رفتی
یادم بره بی تو گم میشه خوشبختی
چشامو می بندم حتی تو بیداری
سردرگمم از این روزای تکراری
دلتنگی می گیره تموم دنیامو
کسی نمی فهمه بعد تو حرفامو
دیگه نگات به انتظارم نمیست
اینجا کسی دیگه کنارم نیست
تصویر دردامه اشکای پنهونیم
ما دیگه تو دنیا با هم نمی مونیم


حرفای نا گفته
وقتی به تو فکر میکنم گریه امونم نمیده

فرصت این که یه نفس آروم بمونم نمیده
کاشکی بودی و اینجا میدیدی که دلم طاقت دوری نداره
کاشکی بودی و اینجا میدیدی چشای من بی سر و سامون میباره
حرفای ناگفته زیاده، ولی چه فایده گل من داد و امون از این جدایی
نموندی تا ببینی چی آوردی به روزم
بیا ببین تو حسرت نگات دارم میسوزم
باید تو رو ببینم ولی آخه چه جوری
آخه چرا تو از چشای من این همه دوری
بدون وقتی نباشی روزام تاریک و سرده
نگام مثل یه سایه دنبالت میگرده
تموم زندگی رو تو چشمای تو دیدم
بذار تا جون بگیره،نفس از تو بگیرم 

خوب فکر کن
خوب فکر کن که من توی تنهاییات ، تو دلتنگیات کی بودم برات و تا کجا موندم به پای تو

به خودت برگردو ببین از همه دل کندمو، به تو وابستمو همه ی زندگیمو گذاشتم برای تو
منم قید همه رو به خاطر تو زدم ، که دیگه دل به کسی جز تو ندم، اینو بدون عاشق تو منم
خودتو بذار به جای من ببین چی میکشم، تو خیالمم نبود اینجوری عاشقت بشم
تو میگی فرقی نداره ، هر چی گفتم بی خوده ، میگی راهمون جدا شد ، همه چی عوض شده
ولی تو هر چی بگی، بازم پریشون توام ، باز مثل گذشته آواره و حیرون تو ام
منم قید همه رو به خاطر تو زدم ، که دیگه دل به کسی جز تو ندم، اینو بدون عاشق تو منم...



15 آذر 1391برچسب:, :: 14:29 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی

از این تصمیم بیهوده ، چه چیزی قسمتم بوده

نگو با من از این خواستن ، که حسرت همدمم بوده

چه فهمیدی از این گریه ، چی خوندی از نگاه من

نبودی تو پناه من ، نبودی تکیه گاه من

تو این تصمیم بیهوده ، نشو تکرار دلشوره

اگه حتی نگاه تو ، منو میخواد و مجبوره

فراموشم شده روزی ، که بودم به تو وابسته

توی حرفام غم دنیاس ، چقد دلگیرم و خسته

تو خواهش می کنی اما ، نمیتونم که برگردم

من از دست رفتم و انگار ، نمی بینی پر از دردم

کجای گریه های من ، رسیدی تو به داد من

نبودی تو برای من ، نبودی تو به یاد من

نبودی تو پناه من ، نبودی تکیه گاه من

از این تصمیم بیهوده ، چه چیزی قستم بوده

نگو با من از این خواستن ، که حسرت همدمم بوده

چه فهمیدی از این گریه ، چی خوندی از نگاه من ؟

نبودی تو پناه من ، نبودی تکیه گاه من &hellip;



15 آذر 1391برچسب:, :: 14:29 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی

مغرورانه اشک ریختیم چه مغرورانه سکوت کردیم چه مغرورانه التماس کردیم چه مغرورانه از هم گریختیم غرور هدیه شیطان بود و عشق هدیه خداوند هدیه شیطان را به هم تقدیم کردیم هدیه خداوند را از هم پنهان کردیم...



15 آذر 1391برچسب:, :: 14:29 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی

 

سراغی از ما نگیری  نپرسی که چه حالیم

عیبی نداره می دونم باعث این جداییم

رفتم که شاید رفتنم فکرتو کمتر بکنه

نبودنم کنار تو حالتو بهتر بکنه

لج کردم با خودم اخه حِسِت به من عالی نبود

احساس من فرق داشت باتو دوست داشتنِ خالی نبود

بازم دلم گرفته تو این نم نم بارون چشمام خیره به نوره

چراغ تو خیابان خاطرات گذشته منو می کشه اروم

چه حالی دارم امشب به یاد تو زیر بارون

بازم دلم گرفته تو این نم نم بارون چشمام خیره به نوره

چراغ تو خیابان خاطرات گذشته منو می کشه آسون

چه حالی داریم امشب به یاد تو منو بارون

باختن توی این بازی واسم از قبل مُسَلَم شده بود

سخت شده بود تحملش عشقت به من کم شده بود

رفتم ولی قلبم هنوز هواتو داره شب و روز

من هنوزم عاشقتم به دل می گم بساز بسوز

رفتم ولی قلبم هنوز هواتو داره شب و روز

من هنوزم عاشقتم به دل می گم بساز بسوز

بازم دلم گرفته تو این نم نم بارون چشمام خیره به نوره

چراغ تو خیابان خاطرات گذشته منو می کشه اروم

چه حالی دارم امشب به یاد تو زیر بارون

بازم دلم گرفته تو این نم نم بارون چشمام خیره به نوره

چراغ تو خیابان خاطرات گذشته منو می کشه اسون

چه حالی داریم امشب به یاد تو منو بارون



15 آذر 1391برچسب:, :: 1:7 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی

چه قشنگ عاشق هم شدیم و اما


چه غریبونه هم رو تو قصه باختیم

ما دوتا که عاشقونه

با همون تلخی جدایی ساختیم


من از این جدایی از این فاصله

گلایه دارم

هرکی اشک هام رو میبینه

میکنه کنایه بارم

اگه باز چشمام می باره

اگه بارونی و خیسن

اگه دستام بی اراده

همش از تو مینویسن


اگه دل خوشی ندارم

اگه گوشه گیر و تنهام

واسه اینکه از تو دورم

اگه گریه داره حرفام


اگه چشمام بی اراده به نگاه تو گره خورد

اگه این دل زیر بار این جدایی غصه ها خورد



ما دوتا سهم مون از هم

یه نگاه بی طریق بود

عشق تو ناجی من شد توی دریای دو راهی

که بی غریق بود


من از این جدایی از این فاصله گلایه دارم

هرکی اشکهام رو میبینه

می کنه کنایه بارم

اگه باز چشمام می باره

اگه بارونی و خیسن

اگه دستام بی اراده

همش از تو مینویسن


تا نگامو بی هوا

به جای خالیه تودوختم


غم بی کسیم رو بازم تو خودم ریختم و سوختم


بخودم دلخوشی میدم

منکه خالی از امیدم

که بازم تورو میبینم

دست به دستای تو میدم




15 آذر 1391برچسب:, :: 0:7 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی

خدا کنه که بارون بباره بباره بباره
آخه تورو به یاد من میاره میاره میاره
به یاد اون شبی که واسه آخرین بار دیدمت
چطور دلت اومد بری من که تورو می پرسدیدمت؟!

اون شب یه جور دیگه من و نگاه می کردی
یادمه اون شب با بغض من و صدا می کردی
اون شب برای آخرین بار دست من و گرفتی
گفتی خدا نگهدار تنهام گذاشتی رفتی

خدا کنه که بارون بباره بباره بباره

آخه تورو به یاد من میاره میاره میاره
به یاد اون شبی که واسه آخرین بار دیدمت
چطور دلت اومد بری من که تورو می پرسدیدمت؟!




15 آذر 1391برچسب:, :: 0:7 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی