درباره وبلاگ


سلام دوستان من ابوالفضل هستم امیدوارم از وبلاگم خوشتون بیاد
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 163
بازدید هفته : 181
بازدید ماه : 409
بازدید کل : 15191
تعداد مطالب : 103
تعداد نظرات : 17
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


باران اشک ها
عکس و شعرهای عاشقانه




برای تو می نویسم...

برای تويی كه تنهايی هايم پر از ياد توست...

برای تويی كه قلبم منزلگه عـــشـــق توست
...

برای تويی كه احسا
سم از آن وجود نازنين توست ...

برای تويی كه تمام هستی ام در عشق تو غرق شد...

برای تويی كه چشمانم هميشه به راه تو دوخته است...

برای تويی كه مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاك خود كردی...

برای تويی كه وجودم را محو وجود نازنين خود كردی...

برای تويی كه هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است...

... تويی كه سـكوتـت سخت ترين شكنجه من است برای

برای تويی كه قلبت پـا ك است ...

برای تويی كه در عشق ، قـلبت چه بی باك است...

برای تويی كه عـشقت معنای بودنم است...

برای تويی كه عـشقت معنای بودنم است...

برای تويی كه غمهایت معنای سوختنم است...

برای تویی که آرزوهایت آرزویم است...



14 آذر 1391برچسب:, :: 19:18 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی

خدایا...........

 

خدايا فقط تو را مي خواهم.....باور کرده ام که فقط تويي سنگ صبور حرف هايم
مي ترسم از اينکه بگم دوسش دارم...اون نمي دونه که با دل من چه کرده...نمي دونه که دلي رو اسير خودش کرده
هنوز در باورم نيست که دل به اون دادم و اون شده همه هستي ام
روز هاي اول آشنايي را بياد مياورم آمدنش زيبا بود ...آنقدر زيبا حرف مي زد که به راحتي دل به او باختم و او شد اولين عشقم در زندگي
بارالها گويي تو تمام زيبايي هاي عالم را در چهره و کلام او نهاده بودي
واين گونه مرا اسير او کردي و دل کندن از او شد برايم محال و داشتنش بزرگترين ارزويم در زندگي
حالا که عاشقش شدم تو بگو چه کنم که تنهايم نگذارد....خدايا امشب به تو مي گويم چون تو تنها مونس تنهايي هايم هستي..
چگونه بگويم بدون او مي ميرم....او رفته و در باورم نيست نبودنش...
خود خوب مي دانم او مرا کودکي فرض کرد که نمي داند عشق چيست و براي عاشقي حرمتي قائل نمي باشد
مرا به بازي گرفت يا شايد....نمي دانم.....دگر هيچ نمي داني.. اعتراف مي کنم نفسم به بودن او وابسته است
بعد رفتن او دگر اين نفس را هم نمي خواهم....حال تو بگو چه کنم ؟
بار خدايا دوست دارم مرا بفهمد حتي براي يه لحظه



14 آذر 1391برچسب:, :: 19:18 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comبیا تا قصه نیمه تمام عشق را با شیرینی به پایان برسانیمبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comبرگرد تا قصه من و تو پایانش تلخ و غم انگیز نباشدبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comدلم برای لحظه های دیدار با تو تنگ شدهبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comچه عاشقانه نگاهم می کردی و حرف می زدیبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comچرا رفتی از کنارم؟بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comتو رفتی و من تنهای تنها در این دنیای بی محبتبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comبا چند خاطره ماندمبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comبرگرد تا دوباره آن خاطره های شیرین باهم بودن تکرار شودبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comدلم بد جور برای تو برای حرف هایت تنگ بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comصدای خنده هایت تنگ شدهبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comبا آمدنت من را دوباره زنده کنبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comواحساس را دوباره در وجودم شعله ور کنبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comتا عاشقانه تر از همیشه از تو آن عشق پاکت بنویسمبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

 

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comچطور بگم که دلتنگ توام تویی که مونس شب های دل بی قراری ام بودیبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comچطور بگم که باغ دلم به غم نشسته واز دوری تو دلتنگ شده؟بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comچطور بگم که وجود تو... گرمای صدای دلنشین توبه من آشفتهبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comزندگی می بخشه؟بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comچطور بگم که این دل بی طاقت بهانه تو را می گیرد؟بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comچطور بگم که دستانم گرمی دستانت را می خواهد؟بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comای تنهاترین ستاره زندگی منبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comپشت پنجره دل تنگم به انتظار لحظه با تو بودن می مانمبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comتا با آمدنت دل بی قرارم را آرام کنیبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com



14 آذر 1391برچسب:, :: 19:18 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی
 

 

زندگی زیباست

زندگی زیباست ، اگر روح آزاد عشق و محبت اسیر زندان فراموشی دل نگردد و خزان یأس گلبوته های امید بهار جان را در وسعت انتظار زرد خویش ، مدفون نسازد زندگی زیباست اگر عقده های زخمی بزرگ ، طپش زیستن را از قلب کوچک کبوترها نرباید و در ذهن شلوغ بیشه زار اندیشه ، مرگ نیلوفرهای وحشی نروید زندگی زیباست اگر لب خوفناک تیرها ، خون بیدهای مجنون را در جام سبز لیلای چمن نریزد و دست بی خبر طوفان ، گل خواب را در صدف آبی باغ پرپر نکند زندگی زیباست اگر کنار جویباران نیم خفته ، غزالهای خسته دشت از آغوش وهم و هراس بگریزند و در بال رویاهای شیرین به آن سوی حصارهای شب سفر کنند زندگی زیباست اگر خرمن هستی جنگل در خشم آتشین تندر نسوزد و خاکستر سیاه مرگ تن پوش درختان بی پناه و محزون نگردد زندگی زیباست اگر پری مهربان قصه ها از بستر خاطره ها برخیزد و در معصومیت و صداقت ناب کودکان همواره زنده بماند زندگی زیباست اگر هوای نگاه تو از آه سینه سوز خاکهای افسرده بارانی شود و مسیح دستانت در کالبد دستهای مرده بذر حیات و رویش بپاشد زندگی زیباست اگر من و تو در کشتزار قلبمان گلی بکاریم که هیچ کس را یارای چیدن آن نباشد و هیچ اشکی جز اشک شبانه عشق رخسار زیبایش را نشوید زندگی زیباست حتی برای تو که هم آغوش رنج و حرمانی و آفتاب شادی رابه خنجر زهر آلود شب غم سپرده ای آری زندگی برای تو نیز زیباست زیرا روزی مهمانی عزیز در خانه دلت را خواهد زد و با حضورش زندگی را از نو به تو تقدیم خواهد کرد مهمانی که عشق نام دارد



14 آذر 1391برچسب:, :: 19:18 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی
ღ♥

به سلامتی درخت!

نه به خاطرِ میوش، به خاطرِ سایش.

  ღ♥

به سلامتی دیوار!

نه به خاطرِ بلندیش، واسه این‌که هیچ‌وقت پشتِ آدم روخالی نمی‌کنه.

ღ♥

به سلامتی دریا!

نه به خاطرِ بزرگیش، واسه یک‌رنگیش.

 

ღ♥

به سلامتی سایه!

که هیچ‌وقت آدم رو تنها نمی‌ذاره.

 

ღ♥

به سلامتی پرچم ایران!

که سه‌رنگه، تخم‌مرغ! که دورنگه، رفیق! که یه‌رنگه.

ღ♥

به سلامتی همه اونایی که دوسشون داریم و نمی‌دونن، دوسمون دارن و نمی‌دونیم.

ღ♥

به سلامتی نهنگ!

که گنده‌لات دریاست.

ღ♥

به سلامتی زنجیر!

نه به خاطر این‌که درازه، به خاطر این‌که به هم پیوستس.

ღ♥
به سلامتی خیار!

نه به خاطر «خ»ش، فقط به خاطر «یار»ش.

ღ♥

به سلامتی شلغم!

نه به خاطر (شل)ش، به خاطر(غم)ش.

ღ♥

به سلامتی کرم خاکی!

نه به خاطر کرم‌بودنش،به خاطر خاکی‌بودنش

ღ♥

به سلامتی پل عابر پیاده!

که هم مردا از روش رد می‌شن هم نامردا !

ღ♥

به سلامتی برف!

که هم روش سفیده هم توش.

ღ♥

به سلامتی رودخونه!

که اون‌جا سنگای بزرگ هوای سنگای کوچیکو دارن.

ღ♥

به سلامتی گاو!

که نمی‌گه من، می‌گه ما.

ღ♥

به سلامتی دریا!

که ماهی گندیده‌هاشو دور نمی‌ریزه.

ღ♥

به سلامتی سنگ بزرگ دریا!که سنگای دیگه رو می‌گیره دورش.

ღ♥

به سلامتی بیل!

که هرچه ‌قدر بره تو خاک، بازم برّاق‌تر می‌شه.

ღ♥

به سلامتی دریا!

که قربونیاشو پس می‌آره.

ღ♥

به سلامتی تابلوی ورود ممنوع!

که یه ‌تنه یه اتوبان رو حریفه.

ღ♥

به سلامتی عقرب!

که به خواری تن نمی‌ده.


(عرض شودکه عقرب وقتی تو آتیش می‌ره و دورش همش آتیشه با نیشش خودش می‌کُشه که کسی ناله‌هاشو نشنوه)

ღ♥

به سلامتی سرنوشت!

که نمی‌شه اونو از "سر" نوشت.

ღ♥

به سلامتی سیم خاردار!

که پشت و رو نداره.



14 آذر 1391برچسب:, :: 19:18 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی
مناجات

الهی:

دلی ده که طاعت افزاید

طاعتی ده که به بهشت رهنمون آید

 علمی ده که در او آتش هوا نبود


عملی ده که در او آب ریا نبود

 دیده ای ده که غر ربوبیت تو بیند

 دلی ده که ذل عبودیت تو گزیند

 نفسی ده که حلقه بندگی تو در گوش کند

 جانی ده که ز هر حکمت را به طبع نوش کند.



14 آذر 1391برچسب:, :: 19:18 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی
 

برام دعا كن عشق من، همين روزا بميرم ...

آخه دارم از رفتن بدجوري گُر ميگيرم ...

دعا كنم كه اين نفس،تموم شه تا سپيده ...

كسي نفهمه عاشقت، چي تا سحر كشيده ...

اين آخرين باره عزيز،دستامو محكمتر بگير ...

آخه تو كه داري ميري،به من نگو بمون نمير ...

گاهي بيا يه باغ سبز،درش بروت بازه هنوز ...

من با تو سوختم نازنين،باشه برو با من نسوز ...

اگه يروز برگشتي و گفتن فلاني مرده ...

بدون كه زير خاك سرد حس نگاتو برده

گريه نكن براي من قسمت ما همينه ...

دستامو محكمتر بگير لحظه ي آخرينه ...

اين آخرين باره عزيز،دستامو محكمتر بگير ...

آخه تو كه داري ميري،به من نگو بمون نمير ...

گاهي بيا يه باغ سبز،درش بروت بازه هنوز ...

من با تو سوختم نازنين،باشه برو با من نسوز ...

برام دعا كن عـــــــــشــــــــــق من ...



14 آذر 1391برچسب:, :: 19:18 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی



تو راند دوم یارو رو زدم ولو شده رو زمین ..مربیم میگه ناک اوت شده؟

پـَـ نـَـ پـَـ گرفته خوابیده بقیه شو صبح بازی کنیم

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

مهمون اومده خونمون جلوش پا شدیم، میگه بشینید تورو خدا برای من پاشدید؟

پـَـ نـَـ پـَـ همینجوری خوشحالیم، داریم موج مکزیکی میریم !

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

جواب سوال استاد رو نمیدونستم ساکت نگاهش میکردم ، میپرسه درس نخوندی؟

پـَـ نـَـ پـَـ زیر لفظی میخوام!!!


&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;




تو راند دوم یارو رو زدم ولو شده رو زمین ..مربیم میگه ناک اوت شده؟

پـَـ نـَـ پـَـ گرفته خوابیده بقیه شو صبح بازی کنیم

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

مهمون اومده خونمون جلوش پا شدیم، میگه بشینید تورو خدا برای من پاشدید؟

پـَـ نـَـ پـَـ همینجوری خوشحالیم، داریم موج مکزیکی میریم !

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

جواب سوال استاد رو نمیدونستم ساکت نگاهش میکردم ، میپرسه درس نخوندی؟

پـَـ نـَـ پـَـ زیر لفظی میخوام!!!


&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;


داداشم داشت خمیازه میکشید و کش و قوس می رفت ، مامانم میگه: داره خمیازه می کشه؟؟؟

گفتم پـَـ نـَـ پـَـ هنگ کرده بود داره ری استارت می کنه!!!

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

بچه فامیلمون تو بغلم داره خوابش میبره به مامانش میگم یه بالشت بده بخوابونمش&hellip; میگه آخی بچمو؟؟؟!!!

پـَـ نـَـ پـَـ بالشتو هی داره گریه میکنه بهونه میگیره صداش داره میاد!!!

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

رفتم پیتزایی میگم دو تا مینی لطفا , میگه مینی پیتزا ؟

پـَـ نـَـ پـَـ دو تا مینی بوس بده با سس سفید!!!

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

به بابام می گم برو تو حموم و نگا کن سوسک نباشه .. میگه دکککی .. می ترسی؟؟؟

پـَـ نـَـ پـَـ با احساساتم بازی کرده نمی خوام ریختشو ببینم

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

تو اتوبان داشتم لایی میکشیدم، یه زانتیا اومد گفت داری لایی بازی میکنی؟؟؟

پـَـ نـَـ پـَـ دارم واست عربی میرقصم!!!

گفت: دِ نـَــ دِ کنترل نا محسوس بزن بغل!!!

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

دارم با دوستام راه میرم پام پیچ خورد،خوردم زمین. میگه کمک میخوای؟

پـَــــ نـَـــ پـَــــ شماها خودتونو نجات بدین من اینجا میمونم مقاومت می&zwnj;کنم!!!

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

تو خیابون بودیم میگم آخی ببین ماشین زده بهش بیچاره مرده کفن کشیدن روش..&hellip;

میگه واقعا مرده؟

پَـــ نَـــ پَـــ داره تمارض میکنه پنالتی بگیره!!!

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

رفتم اقدام کردم واسه ویزا, یارو میگه میخواید از کشور خارج بشید؟

گفتم پـَـ نـَـ پـَـ میخوام از خارج وارد بشم!

گفت یعنی وارد خارج بشید؟

گفتم پـَـ نـَـ پـَـ میخوام خارج از وارد بشم!

گفت یعنی کلا میخواید خارج بشید؟ گفتم پـَـ نـَـ پـَـ&hellip;&hellip; گفت پـَـ نـَـ پـَـ و کوفت درست حرف بزن ببینم چه غلطی میخوای بکنی؟!!!!!

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

به دوستم میگم چیز-پی-ان داری؟ میگه واسه رد شدن از شیلتر میخوای؟

پـَـَـ نــه پـَـَــــ واسه رد شدن از تنگه ابو غُریب میخوام. هم سنگرام منتظرن!!!

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

مستند حیات وحش میدیدم ، دوستم میگه اون شیر سفیده میگن نادره ، درسته ؟
میگم پَ نَ پَ اون قادر داداششه ، نادر رفته نون بگیره !



13 آذر 1391برچسب:, :: 21:41 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی


 مرد نیستم اما حرفم یکیست
تو !

 

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

 

تنهایی قشنگ&zwnj;ترین حس دنیاست
چون برای داشتنش نیاز به هیـــــچ&zwnj; کـــــس نداری . . . !

 

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

 

شکفتی همچو گل در بازوانم / درخشیدی چو می در جام جانم
به بال نغمه آن چشم وحشی / کشاندی تا بهشت جاودانم . . .

 

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

 

لب خشکم ببین چشم ترم را / بیا از باده پر کن ساغرم را
دلم در تنگنای این قفس مرد / رسید آن دم که بگشایی پرم را . . .

 

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

 

دوستی را که چشم انتخاب کند ، ممکن است محبوب دل نشود
ولی آن را که دل انتخاب کند ، بی گمان نور چشم خواهد شد . . .

 

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

 


 مرد نیستم اما حرفم یکیست
تو !

 

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

 

تنهایی قشنگ&zwnj;ترین حس دنیاست
چون برای داشتنش نیاز به هیـــــچ&zwnj; کـــــس نداری . . . !

 

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

 

شکفتی همچو گل در بازوانم / درخشیدی چو می در جام جانم
به بال نغمه آن چشم وحشی / کشاندی تا بهشت جاودانم . . .

 

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

 

لب خشکم ببین چشم ترم را / بیا از باده پر کن ساغرم را
دلم در تنگنای این قفس مرد / رسید آن دم که بگشایی پرم را . . .

 

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

 

دوستی را که چشم انتخاب کند ، ممکن است محبوب دل نشود
ولی آن را که دل انتخاب کند ، بی گمان نور چشم خواهد شد . . .

 

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

 

دلم می خواست زمان را به عقب باز می گرداندم
نه برای اینکه آنهایی که رفتند را باز گردانم
برای اینکه نگذارم بیایند . . .

 

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

 

از عشق مکن شکوه که جای گله ای نیست
بگذار بسوزد دل من مسئله ای نیست
من سوخته ام در تب ، آنقدر که امروز
بین من و خورشید دگر فاصله ای نیست . . .

 

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

 

قصه از حنجره ایست که گره خورده به بغض
صحبت از خاطره ایست که نشسته لب حوض
یک طرف خاطره ها
یک طرف پنجره ها
در همه آوازها ، حرف آخر زیباست
آخرین حرف تو چیست که به آن تکیه کنم ؟
حرف من دیدن پرواز تو در فرداهاست

 

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

 

به روی زندگی دو خط زرد می کشم
و چشم عاشق تو را که گریه کرد می کشم
تو رفتی و بدون تو کسی نگفت با خودش
که من بدون چشم تو چقدر درد می کشم . . .

 

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

 

ای دلم مستغرق سودای تو / سرمهٔ چشمم ز خاک پای تو
جان من من عاشقم از دیرگاه / عاشق یاقوت جان افزای تو . . .

 

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

 

خنده از لطفت حکایت می&zwnj;کند / ناله از قهرت شکایت می&zwnj;کند
این دو پیغام مخالف در جهان / از یکی دلبر روایت می&zwnj;کند
کوثر است این عشق یا آب حیات / عمر را بی&zwnj;حد و غایت می&zwnj;کند . . .

 

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

 

مدتهاست نه به آمدن کسی دلخوشم
نه از رفتن کسی دلگیر ، بی کسی هم عالمی دارد . . .

 

ا&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

 

دوست داشتن ، نه در ازدحام روز گم می شود
نه در خلوت شب
خفته یا بیدار دوست می دارمت . . .

 

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

 

دیدار ما که آن همه شوق و امید داشت
اینک نگاه کن که سراسر ملال گشت
و آن عشق نازنین که میان من و تو بود
دردا که چون جوانی ما پایمال گشت !

 

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

 

گرگ هم که باشی
عاشق بره ای خواهی شد
که تو را به علف خوردن وا می دارد
و رسالت عشق این است
شدنِ آنچه نیستی !

 

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

 

اگه عاشقت نبودم ، پا نمی داد این ترانه
بی خیال بد بیاری ، زنده باد این عاشقانه . . .

 

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

 

من دیوانه ی آن لحظه ای هستم که تو دلتنگم شوی
و محکم در آغوشم بگیــری
و شیطنت وار ببوسیم
و من نگذارم !
عشق من ، بوسه با لجبازی ، بیشتر می چسبد !

 

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

 

هرگز نفهمیدم فراموش کردن درد داشت یا فراموش شدن
به هر حال دارم فراموش میکنم فراموش شدنم را . . .

 

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

 

دل خوشم با غزلی تازه همینم کافی ست
تو مرا باز رساندی به یقینم کافی ست
قانعم ، بیشتر از این چه بخواهم از تو
گاه گاهی که کنارت بنشینم کافی ست . . .

 

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

 

اتاق تنهاییم پا به ماه اتفاق تازه ایست
به گمانم یکی نبود قصه های من در راه است . . .

 

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

 

عاشق ترین مرد ، آدم بود
که بهشت را به لبخند حوا فروخت . . .

 

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

 

مرا تا نقره باشد می&zwnj;فشانم / تو را تا بوسه باشد می&zwnj;ستانم
و گر فردا به زندان می&zwnj;برندم / به نقد این ساعت اندر بوستانم
جهان بگذار تا بر من سر آید / که کام دل تو بودی از جهانم . . .

 

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

 

میتونم بپرسم چه عطری میزنی ؟
بوی خوشبختی میدهی انگار . . . !



13 آذر 1391برچسب:, :: 21:41 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی

 

دیگر سوسوی هیچ چراغی امیدوارم نمی کند
دیگر گرمای دستی دلم را به تپیدن وا نمی دارد
میروم تا در تاریکی راه خود را پیدا کنم
که به چراغهای نورانی و دستهای گرم دیگر اعتمادی نیست

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

خالی تر از سکوتم &hellip;
انبـوهــی از ترانـه
بــا یـاد صبـح روشـن اما &hellip;
امیـد باطل
شب دائـمی ست انـگار &hellip;

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

دیگر بهار هم سرحالم نمیکند
چیزی شبیه معجزه زلالم نمیکند
آه ای خدا مرا به کبوتر شدن چکار
وقتی که سنگ هم رحم به بالم نمیکند

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

دلم به کما رفته
برای مردنش دست به دعا شوید

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

دیگر سوسوی هیچ چراغی امیدوارم نمی کند
دیگر گرمای دستی دلم را به تپیدن وا نمی دارد
میروم تا در تاریکی راه خود را پیدا کنم
که به چراغهای نورانی و دستهای گرم دیگر اعتمادی نیست

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

خالی تر از سکوتم &hellip;
انبـوهــی از ترانـه
بــا یـاد صبـح روشـن اما &hellip;
امیـد باطل
شب دائـمی ست انـگار &hellip;

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

دیگر بهار هم سرحالم نمیکند
چیزی شبیه معجزه زلالم نمیکند
آه ای خدا مرا به کبوتر شدن چکار
وقتی که سنگ هم رحم به بالم نمیکند

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

دلم به کما رفته
برای مردنش دست به دعا شوید

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

پیراهنم را اتو می زنم
کفش ها را دستمال می کشم
زندگی اما
مرتب نمی شود&hellip;

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

صــداے تپـش هـاے قلبمــ رو میشنوم
ولـے
هیچـ علاقه اے به زندگـے کردטּ توشـ نیستـــ

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

همـچـون ساعـت شنی شــده ام
کــه نـفــس هـای آخـرش را مـیـزنـد
و الـتـمـاس مـیـکــنــد
یـکـی پـیـدا شـود و بـرش گــردانـد
مــن هــم &hellip;
نه &hellip;! !
لـطــفـا بـرم نـگــردانـیـد ! ! !
بــگـذاریــد تــمام شــوم &hellip;

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

صبحی کـــه بجـــای عـــشق با سیـــگار شروع بـــشه . . .
یــــک شــــــروع دوبـــاره نیــــست
امـــــتداد پایان اســــت
بــــــرای کــــسی که دیــگر امــــیدی بـــه ادامه نـــدارد !!

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

گاهـــی احساس میڪنَمــ روی دَستـــــ خـدا مــانده اَمــ
خَســتہ اَش ڪَردمـــــ خــودَش هَــم نــمــیــدانـــــــد با مَن چــہ ڪــنَــد؟

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

شانس یکبار در خونه آدم رو میزنه&hellip;
ولی بد شانسی دستش رو از رو زنگ ور نمیداره&hellip;
بدبختی هم که کلید داره هر وقت بخواد رسما میاد تو !

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

چیـزی نمیـخـوآهَم جـز . . .
یـکــ اتــآقِ تـآریک
یـکـ مـوسیقـے بے کَلآم
یـکـ فنجـآن قهـوه بـهـ تَلخـی ِ زهـر !
وَ خـوآبـے بـه آرآمـے یـکــ مـَرگ هَمیشـگـے

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

چقدر این سربالایی ها ادامـــــــه دارند ؟
من از زندگی که هیچ . . پاهایم از من شکایت دارند

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

خدا میشود بلیطم را پس بگیری . . . ؟
مقصد را اشتباه آمدم . . اینجا را نمی خواهم

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

از این دنیا شرمنده ام که واردش شدم
ای کاش درب خروجی هم داشتی . . . خسته ام

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

ماهی در برکه و برکه تهی از آب
دانه در کویر و کویر تشنه
پرنده در قفس و آسمان در انتظار او
شب در کمین روز خفته
چشمها بسته
همه خسته ، همه بی کس
شهر پر از زندان در بسته
امید ناامیدان روزنی است از نور
غافل از آنکه روزن را نیست طاقت آن نور

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

رسیده ام به حس برگی که میداند بادازهرطرف که بیاید
سرانجامش افتادن است

&amp;&amp;&amp;&amp;&amp;

زمان گذشت بدون توجه به چیزهای کوچکی که کم هم نبودند
چیزهای کوچکی که حداقل می توانستند تحمل کردن زندگی را آسان تر کنند
گاهی فرصت نبود
گاهی حوصله
و من خیلی دیر این را فهمیدم
خیلی دیر
هر چند که شاید هنوز هم پشت این همه سیاهی
کسی ، چیزی پیدا شود که نام من را از یاد نبرده باشد



13 آذر 1391برچسب:, :: 21:41 ::  نويسنده : ابوالفضل عقیقی